ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شرحی بر غزلی از بیدل { قسمت سوم « محفل ناز » }


بیاد محفل نازش سحر خیز است اجزایم



تبسم تا کجاهـــــا چیده باشد دستگاه آنجا



قبل از آغاز به شرح این بیت از غزل بیدل توجه



به این نکته ضروری به نظر می رسد که بی



هیچ سابقه ای  از چیزی ، نه به یاد آن می افتیم



و نه توان توصیف آن را داریم و نه تأثر و



انفعال از بیاد آوردن آن می تواند بر اعضاء و



جوارح ما سیطره ای داشته باشد ، حضرت بیدل



در مصرع نخست این بیت از محفلی ناز سخن



به میان آورده که در آن به حظ و لذّی نائل



گردیده است که یاد آوری آن نه تنها خود او را و



نه تنها اعضاء و جوارح او را بلکه ذرات هستی



او را سحر خیز کرده است !!!



یاد محبوب ، خواه ناخواه دارای آثاری است :



تو هم‌ خاموش شو بیدل‌ که ‌من از یاد دیداری



به دوش حیرت آییــــنه می‌بنـــــــدم فغانها را



یا :



در سواد حیرت از یاد جمــــــــالت بیخودیم



از ادب‌ پــروردگان یـــــاد تمـکـــــین توایم



یا :



یاد رخسارت جبین فکر را آییـــــنه ساخت



حرف زلفـــت ‌کرد سنـبل رشتـــهٔ تقریر را



و نیز :  



دمی به یاد خیال تو سر فرو بردم    



به آفتاب رسانـــــدم دماغ زانو را 



 



همچنین :



دل سپند گردش چشمی‌که یاد مستی‌ش



شعلهٔ جواله می‌ســــازد خط پیمانه را



ایضا :



هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما



یادش دل ما برد به جـای دگر از ما



صنعت تشخیص { personification }   :



همانگونه که تا کنون دیدیم  و در شرح ابیات



بعدی نیز خواهیم دید در کمتر بیتی از این غزل



است که حضرت بیدل صنعت تشخیص 



personification }  } را بکار نگرفته باشد .



جاندار پنداریِ ( جاندار انگاری )  هستی  که



تفکر بشر قدیم  بوده است و امروزه در ادبیات



ما عرصه ی وسیعی را به خود اختصاص داده



است چندان هم بیراه نیست . مرحوم علامه ی



طباطبائی « رضوان الله تعالی علیه » هستی و



وجود را مساوق با شعور و ادراک می داند .



پرواضح است که بر این دیدگاه از ناحیه ی دین 



بویژه شریعت اسلامی صحه گذارده شده است :



{ یسبّح لله ما فی السّموات و الارض }



تبسم در شبکه ی تداعی بیدل :



 تبسم در شبکه ی تداعی بیدل به معنی جذبه و



التفات و عنایتی است طمع خیز از ناحیه ی



محبوب و معشوق که در عاشق شورآفرینی و



حرارت و حرکت ایجاد می کند :



بی‌پردگی جوهر راز است تبسم



ای غنچه مـــدر پیرهن‌گل بدنیها



یا :



تبسم به حالم نظرکـــــردن است



در آن پسته جز مغز بادام نیست



ویا :



زان غنچهٔ خموش به آهنگ‌ کاف و نون



سر زد تبسمی ‌که عــدم را وجــود کرد



همچنین :



زهی چمن ساز صبح فطرت‌، ‌تبسم لعل مهرجویت



ز بوی‌ گل تـــا نوای بلبل‌، فدای تمـــــهید گفتگویت



نیز :



نگاهت جوش صد میخانه از ساغر برون آرد



تبسم شور چندین محشر از کوثـــر برون آرد



و یا :



بر دل ما کس ندارد یک تبسم التــــفات



زخم اگر می‌خندد اینجا مهربانی می‌کند



نیز:



گر فکند تبسمت‌گل به مزار عاشقان



بال سحرکـــشد نفس ازکفن شهید ما



 و رساتراینکه :



شکست برگ‌ گل هم ازتبـــسم عالمـی دارد



عرقریزی‌ست‌هرجاجمع می‌گردد حرارتها



شیخ اجل سعدی شیرازی نیز تبسّم را با همین



تداعی گری در دیوان خود بکار گرفته است :



این که تو داری قیامتـــست نه قامت



وین نه تبسم که معجزست و کرامت



« دستگاه » در شبکه تداعی بیدل :



دستگاه در دیوان حضرت بیدل جز { سرمایه و



دستمایه و توان و قدرت و اعتبار }  را تداعی



نمی کند :



به فکرمصرع موزون چه غم خورد بیدل



خیال سرو تواش دستـــــگاه طبع رساست



یا :



بیدل از بی دستگاهی سرنـــــگون خجلتیم



دست ما از بس تهی شد آستین‌گردیده است



ویا :



دستگاهی داری ای منعم ز افســـــردن برآ



پر فشانی مفت حسرت ها قفس بالیده است



همچنین :



دوری مقصد بقدر دستگاه جستجــوست



پا گر از رفتار ماند جاده منزل می‌شود



نیز :



به دستگاه صفاکوش‌، گر دلی داری



همین فروغ نظـــر اعتبار آینه است



ایضا:



کنون سفیدی چشم‌ گــــهر یقیـــــنم شد



کز انتظارکف بحر دستگاه کسی است



و رساتر از همه ی اینها :



بار هر دوشی بقــــدردستـــــگاه قدرت است



برنمی‌دارد به غیر از زخم دندان پشت دست



نیز :



از نقد دستگاه زیانکار مـــــن مپــــرس



امروز من چوکیسهٔ فرد‌ای من تهی‌ست



و :



اگر بی‌دستــــــگاهم غـــم ندارم



چو هندویم سیه‌بختی غلام است



یا :



جراتم از خجلت بی دستگاهی داغ ‌کرد



ناله شد پرواز تا عجـــز پرم آمد به یاد



دستگاه چیدن :



 با این وجود دستگاه چیدن جز به معنای تمهید



و فراهم آوردن سرمایه و دستمایه و توان



واقتدار به قصد مسلط شدن و سیطره یافتن و



استیلاء  نخواهد بود :



در خاکـــــــدان دهر مچین دستگاه ناز



گربر سر مزار چه دستار بستن است



و :



دستگاه آنقدر نبـــــــاید چید



آستینی ‌که شد دراز شکست



لذا دستگاه چیدن در دیوان بیدل  معادل « وسعت



چیدن » است :  



آنقدر وسعت ‌مچین‌ کز خویش‌نتوانی‌گذشت



ای هوس پیرایه دامان رسا زنجــیر پاست



و یا معادل « تمکین چیدن » :



بر بساط پایهٔ وهم آنقدر تمکیـن مچین



سلطنت را سایهٔ بال هما زنجیر پاست



سؤال بلاغی :



پرسش  در قلمرو زبان از آن روی انجام می



گیرد که پرسنده می خواهد بر آنچه از آن بی



خبر است آگاه گردیده جهل خود را برطرف



سازد این پرسشها که اسدی طوسی در



گرشاسبنامه ی خویش آورده است از این دست



پرسش هاست :  



ز هر دانشی چیست بهــــتر نخست ؟



چه چیز آنکه دانست نتوان درست ؟ ....



بتر دشمن و نیکتر دوست کیست ؟



سر هر درستی و هـر درد چیست ؟......



چه بیش است در ما و چه کمتر است ؟ ....



چه گوهر که بهتر زهر گوهر است ؟



 بدیهی است اینگونه پرسش  در ادب ، رفتاری



زیباشناسانه نخواهد بود . امّا وقتی رستم از



اسفندیار می پرسد که :



که گفتت برو دست رستم ببند ؟



 نبســــته مرا دســـت چرخ بلند



آشکارا ست که در مصرع نخست هدف رستم از



پرسش اطلاع از امری مجهول نیست و بنابر این



در انتظار پاسخ آن هم نمی ماند که مثلا اسفندیار



 در پاسخ او بگوید : گشتاسب گفته است که دست



رستم را ببندم . بلکه هدف او توبیخ و تحقیر



است . اینگونه پرسش در علم معانی پرسش



بلاغی نام گرفته است  و در آن انتقال پیام به



طریقه ی غیر مستقیم و در نتیجه مؤثرتراست .



کاری که حضرت بیدل در مصرع دوم این بیت



انجام داده است :



تبسّم تا کجاها چیده باشد دستگاه آنجا ؟



بی تردید قصد بیدل از این پرسش اظهار شگفتی



و تعجب از وسعت دامنه و عرصه ی دستگاه



چیدن تبسم است . پرسشی که به نحوی ضمنی



پاسخ خود را نیز در بر دارد !!! بکارگیری



تعبیر « کجاها » - بصورت جمع – نیز تأمّل



برانگیز است !!!!



با دقت و تأمل در تداعی هائی که از مفردات این



بیت بیان گردید و توجه و دقت در استفهام بلاغی



موجود  در مصرع دوم ، بدست می اید که



حضرت بیدل در این بیت در صدد القاء این



معنای بلند عرفانی است که :



بیاد محفل ناز محبوب - که بی تردید سابقه ای از



درک حلاوت و لذت آن دارم – نه تنها خودم و



نه تنها اعضاء و جوارحم بلکه ذرات هستی ام



سحر خیز گردیده اند . ببین که تبسّم { جذبه و



التفات و عنایتِ شورآفرین محبوب و معشوق }



بساط قدرت و اقتدار و سیطره و استیلاء خود را



تا کجاها گسترانیده است !!!


کلمات کلیدی این مطلب :  شرحی ، بر ، غزلی ، از ، بیدل ، { ، قسمت ، سوم ، « ، محفل ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/8/29 در ساعت : 16:1:38   |  تعداد مشاهده این شعر :  1701


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/8/29 در ساعت : 20:32:21
سلام بر شاعر و ادیب فرهیخته جناب استاد حاج محمدی عزیز
از این همه زحمتی که برای این شرح عالمانه و پرمحتوا کشیده اید سپاسگزارم .این پست یک کلاس عالی و یک کارگاه آموزشی ست .موفق باشید.
****************
درود بر شما جناب پورکریمی
سپاسگزارم از شما دوست عزیز و مفضال . امید که اینچنین باشد .
رستم وهاب نیا
1390/8/30 در ساعت : 17:34:25
با سلام و سپاس از این بیانات دقیق و دل انگیز.
واقعا توضیحات مبسوطی است. شاید بتوان افزود که در ردیف دوم منظور بیدل چون در اغلب موارد صبح رستاخیز هم هست که به وسعت رحمت و قدرت الهی گسترش دارد و اجزای پراکنده آدمی را گرد می آرد و در آن "محفل نار" بار می دهد.
گویند به صحرای قیامت سحری هست
یارب که جز آن صبح بناگوش نباشد.

خداوند یار و نگهدار.
****************
به به چه عجب استاد وهاب نیا ی عزیز ره گم کرده اند !!!!
متشکرم از قدم رنجه فرمودنتان . از اشارتی که در مورد ردیف دوم فرموده اید بسیار سپاسگزاری می کنم . انتظار این است که افاضلی همچون بزرگوار نکاتی را که به نظر مبارکشان می رسد جهت استفاده ی اینجانب و دیگر مشتاقان بیان کنند .
سارا وفایی زاده
1390/8/30 در ساعت : 9:43:44
سلام جناب حاج محمدی عزیز

استفاده کردم از مطالب زیبا و خواندیتان. با نکته بینی و دقت نظر بسیار توضیح داده اید.

پایدار باشید.
UUUUUUUUUUUUUUU
متشکرم از شما
ناصر عرفانیان
1390/9/1 در ساعت : 8:5:22
باسلام وعرض ادب ودرود فراوان به عزیز دل و بزرگوارم جناب حاج محمدی گرامی در تاریخ 29 که این مطلب را ارائه
فرمودید گویا کمی تو هم بود چشم کم سوی مرا ناراحت می کرد حالا دوباره آمدم از این پست دیدن کردم وواقعا شرحی مبسوط جذاب و عالمانه خیلی زحمت کشده اید دست مریزادو سپاس از این دقت نظر بنده وفکر میکنم دوستان دیگرهم بی صبر انه منتظر ادامه مطالب ارزشمند حضرتعالی هستیم

بهترین هارا نثار جانت باد
***************
سلام جناب عرفانیان عزیز : سپاسگزارم از این همه محبت حضرتعالی . بله درست می فرمائید خوشبختانه آنگونه که از تماس های تلفنی فراوانی که دوستان می گیرند و نیز نظرات دوستان در این سایت پیداست بحث بیدل خوانی با استقبال خوبی مواجه شده است و دوستان عزیزی همچون شما با لطف و محبتشان شرمنده ام می سازند . امید است با توفیق الهی بتوانم این کار را با تلاش بیشتری پیگیر باشم .
علی سعادتخانی
1390/8/29 در ساعت : 21:38:41
خواندن غزلیان بیدل از نگاه شما واقعا" جذاب و آموختنی ست دوست فرهیخته، نکات آموزشی زیاد و برجسته ای داشت این پست شما
دست مریزاد
&&&&&&&&&&&&&&
سپاسگزارم از شما جناب سعادتخانی عزیز .
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/8/30 در ساعت : 18:10:6
سلام و عرض ادب خدمت استاد جان محمدی عزیز
دست مریزاد استاد ، شرحی دلنشین از ابیات بیدل در اوج شایستگی و زیبایی و در عین حال توانمندی و استادی
مستدام باشید
**************
سلام بر شما جناب استاد نجوای عزیز . از لطف و محبت همیشگی شما ممنونم .
سیاوش پورافشار
1390/8/29 در ساعت : 23:20:58
سلام جناب حاج محمدی گرامی
بسیار شفاف تجزیه وتحلیل شده بود بیت بیدل
پست خود گویا بود از زحمتی که کشیدید ممنون
YYYYYYYYYYYYYYYY
سپاسگزارم جناب پور افشار عزیز
محمد یزدانی جندقی
1390/9/1 در ساعت : 1:46:38
سلام حناب حاج محمدي
شاعر گرانقدر و منتقد توانا
شرح جامع و مانعي نوشته ايد و به گوشه هاي ظريف و لطيف كلام حضرت استاد مولانا بيدل با حوصله و دقت پرداخته ايد استفاده فراوان بردم به ويژه در ياد آوري پسوند ها ي مكاني و نقش اين شاعر در توسعه زبان با ساخت تركيب تازه اي مانند "ادبگاه" در قسمت دوم مقاله و در شناساندن هر چه بيشتر صنعت تشخيص در اين بخش ...
در ضمن عذر تاخير بنده حقير را نيز بپذيريد يا حق
************
سلام بر شما دوست عزیز جناب آقای یزدانی جندقی .
بسیار سپاسگزارم از حضور گرم شما و نظر لطف و محبتتان .
بازدید امروز : 15,793 | بازدید دیروز : 50,765 | بازدید کل : 124,617,862
logo-samandehi