ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



معمار عفاف
 
 نورِ خورشید به رخسارِ زمین تابیده
باز هم عطرِ الهی همه جا پیچیده
 
چه سروری به دلِ سبزِ چمن افتاده
پا بکوبید ، درختِ نبوی گُل داده 
 
عرشیان دسته به دسته به طواف آمده اند
و به پابوسی معمار عفاف آمده اند
 
قدسیان محو تماشای گلِ یاس شدند 
عاشق سیرت اسطوره ی احساس شدند
 
همه ی اهل سما راهی میخانه شدند
فاطمه شمع و ملائک همه پروانه شدند
 
انقلابی به دمِ راضیه برپا شده است
ماه هم آمده و غرق تماشا شده است
 
ماهرویی که رخش آینه ی سبحانست
یک نگاهش به یقین ساده ترین درمانست
 
باز هم بغض فرو خفته ی من می لرزد
صحبت از فاطمه باشد همه چی می ارزد
 
بند بندم همه از عشق و طرب  لبریزند
واژه ها رقص کنان روی ورق میریزند
 
یادم آمد صنم از خانه برون تاخته بود
بهر تنهاییِ خود فاطمه را ساخته بود
 
دو سه پیمانه شراب از قدحی مُبهم زد
"عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد"
 
حرف خلقت شد و لرزش به قلم آمده باز
صحبت از عشق شد و قافیه کم آمده باز
 
شورِ این عشق کمی حال مرا جا آورد
باز مجنون قدحی از خُم لیلا آورد
 
جام در دست و دمی همره پیمانه شدم
باده نوشیدم و دیوانه ی دیوانه شدم
 
بند بندم همه سرگشته ی یک همهمه بود
هر چه گشتم همه سو فاطمه و فاطمه بود
 
باده ای ناب که پرهیز مرا ریخت بهم
وزن اشعار دل انگیز مرا ریخت بهم 
 
لیک تنها من می خورده در این کیش نیَم
که در آفاق جهان خار و خسی بیش نیَم
 
آب سیراب شد از میکده ی عرفانش
خاک آباد شد از سجده ی بی پایانش
باد دلشاد شد از پیچ و خمِ زلفانش
آتش ایجاد شد از شعشعه ی چشمانش
جبرییل آمد و شد مشتریِ دکّانش
آدم و جن و مَلک جیره خورِ احسانش 
بِأبَی أنْتَ وَ اُمّیْ  ،  همگی قربانش ...
عالمی خلق شده روی پی ایمانش 
 
 
 
شعر  : مهران ساغری 
 
۹۶/۱۲/۱۷
 
 میلاد نور مبارک
کلمات کلیدی این مطلب :  فاطمه ، خورشید ، ماه ، مجنون ، لیلا ، مهران ساغری ، آب ، باد ، خاک ، آتش ،


   تاریخ ارسال  :   1396/12/17 در ساعت : 11:45:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  593


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,988 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,962,588
logo-samandehi