این روزها چقدر تباهم بدون عشق
انگار مستحق گناهم بدون عشق
چشم سیاه یار شده روزگار من
نفرین به روزگار سیاهم بدون عشق
گیجم، کلافه ام، چه بگویم؟ نمی شود!
اصلا تو را چگونه بخواهم بدون عشق
اصلا چگونه می شود امشب کنار هم...
اصلا میسر است که با هم، بدون عشق؟
یک عمر انتظار کشیدم ببینمت
حالا نشسته ای سر راهم بدون عشق
ویرانه ای است خانه ی اشکم بدون تو
تاریکخانه ای است نگاهم بدون عشق
از چشم های خسته ام انگار خوانده اند
هرگز کسی نداده پناهم بدون عشق
فرقی نمی کند که بمیریم یا که نه
وقتی مقدر است که ما هم بدون عشق...
علی اصغر شیری
@sharabedinshiri