سایه ام را بتکانید ، تکانم ندهیــــــد
لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید
مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم
از گسل های تنم هی هیجانم ندهید...
بگذارید دلــــــم یک شبه فرسوده شود
مژده ی تلخترین فصل خزانــــــم ندهید
به خودم زل زده ام مثل کبوتــــــر انگار
زاده ی استرسم ، هی فــورانم ندهید
بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید
جابرترمک
تاریخ ارسال :
1396/10/5 در ساعت : 20:1:33
| تعداد مشاهده این شعر :
850
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.