از حادثه ي عشق معطر شده بودند
در غيرت تاريخ مقرر شده بودند
دور حرم دوست وضو ساخته بودند
از پرتو خورشيد منور شده بودند
بي تابي ظهر وتب تاريخي تقدير
چشمان جهان خيره به منبر شده بودند
خورشيد سخن گفت كه جاري بشود عشق
مردم همه آئينه ي باور شده بودند
با نام خدا نور به رگهاي بشر ريخت
دلها طپش ِعشق ِ شناور شده بودند
جاري شد از آغاز ولايت به عدالت
پل زد به دري كه پُرِ خيبر شده بودند
تكليف جهان را به كسي داد كه با او
نور وگل وخورشيد مقدر شده بودند
هر دست پياله شد وهر آينه يك خم
دستان خدا ساقي كوثر شده بودند
ذرات دو عالم هيجان داشت واين خيل
پيغامبرِ شوق پيمبر شده بودند
تا لطف خدا را به غزلها برسانند
همبالي ِ يك دشت كبوتر شده بودند
دو دست به هم خورد وزمان از نفس افتاد
دو دست به يك حادثه ساغر شده بودند
از خم غدير آينه ي نور تراويد
يعني كه دو خورشيد برادر شده بودند
سلام دوستان
عیدالله اکبر بر شما مبارک
یاعلی