پیرم و بسته به عشقت ، به جواني سوگند
می توانی تو جوانم بکنی با لبخند
تا به سيماي تو گلرنگِ رضايت باشد
ننشيند به گلِ باور ما خاکِ نژند
نزد مشتاق چه سهل ست دگرگون گشتن
به خدايي كه مرا داده به مهرت پيوند
به تماشا بنشين ژاله ي چشمانم را
ای که با دیدن توهردل و چشمی خرسند
دل به دلداری تو زنده ، نفس از نفس ات
بي نيازم به نصیحت گری و پندِ چرند
لذت عشق ندانی تو که مجنون نشدی
حرف دل را به كه بايد بزنم دراین بند
باورم نيست كه با ور بکنی دردم را
بارها ديده ام از چشم نمك خورده گزند
می اگرجان بدهد یا بکشد مینوشم
برمن تشنه اثر کی بگذارد طرفند
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1396/9/15 در ساعت : 18:56:5
| تعداد مشاهده این شعر :
440
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.