دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

قفس

قفس سروده ای از / محمدعلی ساکی/ به هم می خورد حالم از دیدنت/ خودم را ز دستت رها می کنم/ برای رهایی ز حصرت مدام/ یکی را به لکنت صدا می کنم/ یکی که درون دلم قد کشید/ مرا به خودم کرد یاد آوری/ به یمن طنین قدم های او/ رقم می زنم حسّ خودباوری/ گمانم نبردی به این نکته پی/ که از هردو چشم من افتاده ای/ زمانی که درخواب بودم چرا تو در موضع من نظر داده ای نگو که هوادار امنیتی/ نزن خنجرازپشت براعتدال/ چگونه به حرف تو باورکنم_ که بردی مراتا هبوط و زوال_ مگر می شود از گناهت گذشت/ غرورم به دست تو تحقیر شد/ چنان آسمان را گرفتی زمن/ که اشک قلم هم سرازیر شد/ قفس در تو حس می کنم بوی مرگ/ بگو جرم من چیست زندانی ام/ رقم می زند دور ازچشم تو/ بهار رهایی غزلخوانی ام/ پشیمانم از فعل پیشین خود/ حضانت نکردم ز ابعاد خود/ اگر که رها گشتم از بند نفس/ به پا می کنم جشن میلاد خود/ محمدعلی ساکی

---

---

   تاریخ ارسال  :   1396/4/31 در ساعت : 12:42:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  474

---

---