در این تنهایی...
شعر یک همدم مادام در این تنهایی
مانده ام بی کس و ناکام در این تنهایی
اشک می آید و در چشم پر از اندوهم
گریه را می کند اعلام در این تنهایی
خنده ی مانده به لب خانه ام آباد نکرد
خنده ای کو که به لبهام... در این تنهایی
زندگی مثل پریشانی گیسو در باد
مثل افتادن از بام در این تنهایی
دردها با غم و اندوه هجوم آوردند
عاشقی سوخت سرانجام در این تنهایی
مرگ بر من اگر از مرگ بگویم دیگر
مرگ خود می رسد آرام در این تنهایی
محبوبه راه پیما