***
(الف)
به دنیا آمدی، لبخند ماهت مال من باشد
که هرجا می روم رد نگاهت مال من باشد
به دنیا آمدی در چشمهایت زندگی باشم
به دنیا آمدی چشم سیاهت مال من باشد
کمی تردید کن...مقصود راهت را نمی دانم
نظر دارم که رفتن ها و راهت مال من باشد
چرا هر بار می خواهی که از من دورتر باشی؟
بیا یک بار هم خواه و نخواهت مال من باشد
اگر چه اشتباه است اینکه پا بر عقل بگذاری...
کمی دیوانه شو تا اشتباهت مال من باشد!
بجز تردیدهایم را نمی خواهم بسوزانم
درآن آتش که حسرت ها و آهت مال من باشد
کمی دیوانه شو "دیوانگی هم عالمی دارد"
شرابش پای تو، جرم و گناهت پای من باشد.
***
(ب)
به دنیا آمدی مهر و جفایت مال من باشد
که چشمان سیاه مبتلایت مال من باشد
به دنیا آمدی بند دلت دست دلم باشد
که در دوران بی مهری وفایت مال من باشد
چقدرآشفته ام وقتی تو را افسرده می بینم
و می خواهم که هر رنجی برایت... مال من باشد
نمی خواهم که از تو، لحظه ای هم بی خبر باشم
که تا غمگین شدی اندوههایت مال من باشد
تو بی رحمی! نمی خواهی که با من "منزوی" باشی
غزلهای پر از شور و صفایت مال من باشد
نمی دانم چرا هرگز نمی خواهی بفهمی که...
که باید چون پرستوها هوایت مال من باشد
نمی خواهی بفهمی که به دنیا آمدی تا که؛
خیالت.. خاطرت.. چشمت.. صدایت مال من باشد.
سرایش شعر: راشین گوهرشاهی