میراث فاطمه {س} 
می کشد ان سوی دنیا نقشه را با حوصله
می نشیند در کمین یک عمر بی حرف و گله
اولش از رنگ چادر وارد این صحنه شد
بعد از سختی و حملش کرد مطرح مسئله
چادر گلدار هم بد نیست.ان هم پوشش است
ان یکی مثل نماز واجب و این نافله
چیت چادر کم کمک توری شد و ابریشمی
تا حریر تن نما شد ان حجاب حاصله
تا که در یک روز پائیزی میان کوچه ای
باز بر پا شد میان باد و چادر غائله
شک دوید امد میان دین و دنیا قد کشید
تا بیندازد میان چادر و زن فاصله
دستهای زن کمی لرزان شدند و ناگهان
دزد با خود برد چادر از زن و از عائله
بعد روپوش بلندی جای چادر را گرفت
 چند وقتی بود زن را اعتبار و شاکله
روز اول هم خجالت های و هوئی کرد و بعد
پچ پچه  انداخت انجا باز هم صد  فاصله
تا کت و دامن شد و کم کم قدش  کوتاه شد
مد رسید ازراه و شد چادر حجاب باطله
یا نبود اصلا و یا در سینما یک سوژه بود
بر سر دزد و گدا و بانوان کامله
پیش و بعد از بهمن 57 فرقی نداشت
یازمان جنگ در ان روزگار ولوله
مانتو کم کم مرد و کت شد با تونیک هم نام او
روسری هم رفته اب از پیش و پس هر مرحله
رنگهای خانگی شد باب روز و قد کشید
در میان کوی و برزن قافله در قافله
فسفری و گوجه ای و سبز و زرد و صورتی
چون شده پیراهن و شلوار و بر مردان سله
حرف حق و ناحقی دیگر نمانده با زنان
تابلوهای رنگ و وارنگ از عذاب نازله
گاه تنگ  قیفی و روز دگر خفاشی است
یا چروک وپاره پوره   یادگار زلزله
اخر خط یک تونیک قرمز استین کوتاه
 با ساپورت و شال وکیف و کفش شد یک سلسله
در سکوت محض از چادر به این جاها رسید
بحث ریزی بود اما قصه ی ان فلفله
 مغزهای مردمان  را دیش  شست و غافلیم
از هجوم  این  همه  ویروسهای    ناقله
شیعه و سنی ندارد ما همه سیبلیم و او
می زند روی هدف با اسکناس و حوصله