ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



در انتظارگوشه ی چشمی وابروئی

ناباورانه
قبل ازسحر.درلحظه هايي بكروجادويي
من بودم و اوبود و دل بود وهياهويي
دستی  میان نبض من بر طبل می کوبید
برمیخ وسوزن  بود م انجا مثل هندوئی
گويا جهان درخلسه اي جانانه جامانده
دل رفته دنبال نگاه خيس اهويي
جرأت نمي كردم سرم رااورم بالا
درپيش پاي يار همچون ياس خوشبويي
مي سوختم در تب ولي يخ ميزدم ازنو
وقتي هواجنبانده بود از اوسرمويي
چشمم چوسنگي بود و ازجايش نمي جنبيد
دستم چوكوهي برزمين خشك زانويي
لبهابه هم چسبيده كامم خشكترازرمل
درانتظارگوشه ي چشمي و َابرويي
جانم ميان رفتن و ماندن دودل مي شد
تاان كه سيبي رانسيم انداخت در جويي
از خلسه ي جادويي اش وقتي رهاگشتم
ديدم که مهواسمان ها گشته  چون قوئی
روي لبانم دوستت دارم به خود لرزيد
درچشمهایش  حس اين كه راست مي گويي
اول نسيمي پيكرش را بوسه باران كرد
بعداً ميان گيسوانش كاشت شب بويي
بارنج و سختي مي دويدم من به سوي او
اما نمی جنبیدم از جایم سرموئی
در بوی یاس وسوسن و سنبل مرا میبرد
چون تارموئی رفته ازامواج گیسوئی
افتادم از پا ناگهان.بيدارشد چشمم
قبل از سحردر لحظه هائي بكر و جادويي
 
 
 
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1395/7/28 در ساعت : 10:47:1   |  تعداد مشاهده این شعر :  414


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  ستاره     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام عالی بود آرزوی موفقیت براتون دارم
بازدید امروز : 9,287 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,230,494
logo-samandehi