از پنج شنبه های روح کدامین فرعون است
این خاک
که بر جمعه ام میریزد؟
اسطوره ها که به خط شوند
راز این نفس خاک آلوده را
می توان بو کرد
من بهار را
از نفس یاغیان ایلم
دزدانده ام تا
« دروچ های چوبین » زمین
آخرین ستاره ی نظر کرده را گم نشوند
اما این خاک
که بر جمعه ی پنجره هامان می بارد
هم گنجشکها را تشنه می کند و
هم ستاره را دور !
شاید این خاک
شایدِ لاغر پوستین الهه ای است
که مهربانی اش را
هنوز
در کوچه پس کوچه های یک تیسفون خیالی
حراج کرده است
شاید این شاید
شوق گردبادی است
که در خیال شترانه ی صحرای عرب
به رقص برخاسته است