دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

غزل شب عید

ای شب عید این جنون الاابالی را ببخش
احسن الحال من! این آشفته حالی را ببخش

ماه فروردین که باز از صخره ها رد می شوی
از پلنگان جسورت خوش خیالی را ببخش

مهربان تر باش و یک باران به جای او ببار
باز بر ابر سترون خشکسالی را ببخش

کاش زین می کردم امشب مادیانی را که نیست
در دلم حسرت نگه دار و اهالی را ببخش

هفت بند گریه های کودک همسایه باش
هفت سین ها را ببین و دست خالی را ببخش

ماهیانی دیده ای خوکرده باتنگ بلور
ماهی بی تاب این تنگ سفالی راببخش

دختران ساده ی چادرنشین راسینه ریز
سکه ای مهتابگون مردان شالی راببخش

نامه ی اعمال دلتنگانت امشب دیدنی است
گریه های مبهم سالی به سالی را ببخش

شهد حول حالنا را در دهان ما بریز
یعنی از آن باغ، سهم این حوالی راببخش

روی خود را دست کم از برکه های ما مپوش
بی خم ابرویی آن جام هلالی را ببخش

در شب توحیدیم بنویس"الله جمیل"
یا به من تسبیحی از ذکر جلالی را ببخش

چشم بر ماه تو با قد قامتی می ایستم
در نماز این یت های ارتجالی را ببخش

---

---

   تاریخ ارسال  :   1395/1/3 در ساعت : 23:44:46   |  تعداد مشاهده این شعر :  530

---

---