ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل فرش دستباف
به فرش دستبافی خیره ام در خواب و بیداری
به نقش شاهدخت و قل قل قلیان قاجاری

دو تخته بوده این فرش اساطیری، یکی می گفت
مرا هم برد با خود تا کدامین جمعه بازاری

به نقشی که به جبر از جاده ی ابریشمم برده ست
که شاعرها ندارند اختیار چار دیواری

چه حالی داشت ترکیب لبانش بین تورا زشرم
اگر لبخند شیرینش نمی کرد آبرو داری

ولی تقویم ها چرخی زدند و روزگاری رفت
زنی شد حکمران بی خبر از رسم دلداری

نگاهم گم به ظرف شاه توت پیش رویش بود
به اخم شاهدخت و آن تحکم های درباری

به برهم خوردن قندیل های زرنشان کاخ
به ترس مهربانو از شیبیخون های تاتاری

کمان در دست راه دختران ایل می بستند
شب اما کورسویی بود از آیین عیاری

بهد حکم شاهدخت آری شیبه مهره ی شطرنج
چه کاری داشت آنجا شاه جز اعطای سرداری

شبی می گفت توشیح وزارت کن فلانی را
وزیر قبل را باید به پای فیل بسپاری

مرا این فرش از قالیچه ی باد آن طرف تر برد
ببین در خشکسالی های طبعم چشمه ای جاری

دو چشمم شاهدخت از فرش دارد می زند بیرون
هنوز انگار بر تاریخ زخمی می زند کاری
کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1394/11/19 در ساعت : 10:7:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  727


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

جابر ترمک
1394/11/22 در ساعت : 17:21:27
مرا این فرش از قالیچه ی باد آن طرف تر برد
ببین در خشکسالی های طبعم چشمه ای جاری

دو چشمم شاهدخت از فرش دارد می زند بیرون
هنوز انگار بر تاریخ زخمی می زند کاری
بازدید امروز : 9,381 | بازدید دیروز : 39,532 | بازدید کل : 125,564,031
logo-samandehi