سلام
وقتی شعرحرف دل همه باشد، روزنه ای می شود
برای طالبان نور، تابه آن خیره شوند(درحالت نوشتاری)، ویاسراپاگوش(درموقعیت شنیداری).
طرح دردمشترک، همه ی آن چیزی ست که هرشعری
باشرح موجز واصولی وخلاق آن می تواندمیدان جاذبه ای دراطراف خویش ایحادکند، البته "شرح موجز"شاید در زبان محاوره متناقض نماباشد، اما درعرصه ی شعرچنین نیست.
این تک بیت می توانست درمیان ساختاریک غزل قرار
داشته باشدوبه عنوان شاه بیت تلقی شود، اما درآن صورت، ابیات دیگرغزل می توانست درتاثیرکنونی آن
دخیل باشدودرواقع آن را ازمعنای عمیق کنونی اش، تهی کندویاحداقل ازمعنا ومفهوم عمیق کنونی اش بکاهدوصدالبته این برداشت نگارنده است از "شرح موجز" ی که عرض شد.
دردمشترک دراین سروده "تنهایی" ست، بدون این که نامی ازآن به میان بیاید، حرف دل همه ی انسان ها، از ابتدای خلقت تا اکنون.
بیهوده نیست که بسامد پیشوند "هم" در شعرفارسی
بسیاراست :
هم درد، هم راز، هم پیمان، هم صحبت، هم راه، هم خانه و دراین تک بیت هم سفر وهم قطار و ...همه وهمه حاکی و روایتگر دردتنهایی هستند بدون این که نام اش راببرند.
این راهم بگویم وهمه هم می دانندکه نقطه ی مشترک، یک اصطلاح ریاضی هم هست وشاید،بیهوده نیست که خیام ریاضی دان، شاعرهم هست وتبحری ویژه درطرح آلام مشترک انسان ها، یعنی همان نقاط مشترک که کمترکسی به عمق آن می اندیشد، دارد.
درضمن
کاربردکلمه ی قطار، دریک بیت آن هم سه بار گرچه از نگاه بعضی، مطلوب نیست، امادراین سروده کوتاه نه تنها ملال آورنیست، بلکه تاکیدی است هدفمند.
موفق باشید