ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من شهریار شهر برفی, شهر دلسردی ...


تقدیم به کودکان و جوانان ستم دیده مناطق اشغالی ... 



 



 



کوه بی فرهاد



 



گفتی نمی آید که چشمش بوی دی می داد



ماندیم تا پلک ستاره روی هم افتاد



گفتی نمی آید,  ستاره بر خودش لرزید



لحن دلم را پیش از اینها نیز می فهمید



لحن دلم را لهجه های سرد خاموشی ست



فرجام عاشقها پس ازچندی فراموشیست



اینجا هنوزم رنگ شام آخرین دارد



اینجا هنوز از آسمان ها اشک می بارد



سر بر ضریح کهنه هر نامه می سایم



من خاطرات این حرم را نیک می پایم



یادت نرفته رنگ هر فصلم خزانی بود



رنگین کمان ها رنگشان از مهربانی بود



هر شعله ای از آفتاب چشم تو می خاست



قلب بلورین منیت کم کمک می کاست



یادت نرفته چشمت از مهتاب دل می برد



یادت نرفته غنچه ای بر لب نمی پژمرد



حالا مسافر, دست در دست رفیقانی



حتا نمی پرسی چرا ای دوست چونانی ؟



حالا مسافر,  فصل من فصل غریبی هاست



تا کی- مسافر- رسم خوبان دلفریبی هاست



من شهریار شهر خاموشان انده گین



این خانه آذین گشته از بیداد,  از نفرین



من شهریار شهر برفی,  شهر دلسردی



باران تگرگی سخت شد در شهر نامردی



حالا مسافر تا خزان عمر من باقی ست



این چشمها را فرصت دیدار دیگر نیست



این شعله ها در رقص بی فریاد می مانند



این شعله ها در کوه بی فرهاد می خوانند



...



حالا مسافر,  رقص بی فریاد را بنگر



حالا مسافر,  کوه بی فرهاد را بنگر



فصل غریبی بود فصل دل سپردن ها



ما را غریبی ماند و او را دل بریدن ها



آلاله ها با باور یک حرف می میرند



آلا له های شهر ما در برف می میرند



آلا له ی وحشی,  از این وادی گریزانی



من سرو پا بسته, که می دانم نمی مانی



پاییز از چشم تو در باغ دلم می ریخت



روزی که رفتی شعله از هر شاخه می آویخت



حالا مسافر کم بگو کی اتفاق افتاد



خسرو شدن ساده ست در این کوه بی فرهاد



ای کاش بانگ تیشه ای از کوه می آمد



آن مرد ... – آری -  عزم ما نستوه می آمد



اینجا اگرچه با خزانت بوی دی می داد



با رفتنت پلک ستاره روی هم افتاد



  



آبان 1380


کلمات کلیدی این مطلب :  من ، شهریار ، شهر ، برفی, ، ، شهر ، دلسردی ، ... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/6/28 در ساعت : 13:58:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  1449


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیده فاطمه صداقتی نیا
1390/6/28 در ساعت : 15:41:18
سلام
ممنون از نقد سودمندتان!
شایدم گاهی باید بیشتر حرف بزنیم! شاید فردا رویایی نداشته باشیم!
مصطفی معارف
1390/6/28 در ساعت : 15:52:49
جناب ضیایی مهر عزیز خیلی از خوندن شعر زیبایتان لذت بردم در چند جا لغزش وزنی دیدم که احتمال بسیار می دهم در اثر تایپ تاینگونه شده باشد ولی به روح شعر خللی وارد نکرده .
دست مریزاد از اینهمه شفافیت و زلالی فکر .
شادکام و سرفراز
مصطفی پورکریمی
1390/6/28 در ساعت : 23:13:43
سلام جناب استاد ضیایی مهر گرامی
این مطلع دوم حدیث نامرادی هاست

اینجا شکستن سرنوشت جامدادی هاست

واقعا عالی بود پر از حرف و تصویر ناب و بکر .موفق باشید
سیاوش پورافشار
1390/6/28 در ساعت : 22:18:42
سلام و عرض ادب
از این شعر فاخر ممنون
بازدید امروز : 5,841 | بازدید دیروز : 11,527 | بازدید کل : 123,018,734
logo-samandehi