از سکوت ِساده ی یک سنگ
از شکیب ِشوکت یک کوه
بردباری را بیاموزیم
بردباران ،کوهسارانند !
بُرد ،باران، کوه ،بیش از دشت
چشمه سار ِچشمه ساران گشت
بردباران چشمه سارانند!
*****
بردباری رابیاموزیم ،
كاين برين اخلاق
کاین نسیمِ سرخوش از بوی بهاریها
این مهین آیینِ نابِ راستین مردان
این بهین رسم رسای ِرستگاریها
چلچراغِ پرفروغِ فیض رحمانی است
خشم راباید فرو بلعید
،خشم را باید سراپا سوخت
کاین شرنگِ شور بختِ شومِ شیطاني
شوخ چشمِ شُهره در شهرِ پریشانی است
خشم را افسار باید زد
رام بايد كرد اين وحشي تبارِ تيره ي سركش
،گاه یک غفلت پشیمانی است
ريشه دارد خشم در آتش
******
بردباری رابیاموزیم...
غربت آباد زمین از درد لبریز است
رود رودِ ناله ها جاری است
موج در موج ،این کویر ِتشنه، توفانی است
آب، بی خون ِ جگر دردشت جاری نیست
در نهانگاه زمین از کوه تاصحرا
آب از دهلیزِخونِ دیده می آید
نيست جايي كز صبوري يادگاري نيست
تابرآید باغ،
سرو تا سر بر كشد سر مست
تا برقصد بید
تاقناری برکشد شورِ غزلخوانی
دامن افشاند زباران،ابر
خاك گيرد روح باراني
پاي كوبان باد برخيزد عبير آميز
، داغ در هم بشكند مبهوت
عشق گيرد در بسيط باغ ،دست افشان
مهرباني را به مهماني
بردباری را بیاموزیم...
تاریخ ارسال :
1394/3/22 در ساعت : 2:12:31
| تعداد مشاهده این شعر :
466
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.