ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آینه ترین صبح

آینه ترین صبح
سید احمد حسینی (شهریار) اهل کشور پاکستان



چه شبی بود، شب فتنه، شبِ غم، شبِ مرگ
شبِ سیلابِ سیاهی، شبِ توفان و تگرگ

شبِ تاریک تر از مصدرِ تاریکی بود
شبِ گمراه ترین باورِ تاریکی بود

شبِ خونریزتر از هرچه جنایتکاران
شبِ طولانیی تا حدِ زمین، حد زمان

تا به شمعی گذرِ عهدِ ملامت افتاد
لرزه بر پیکرِ خورشیدِ قیامت افتاد

شبِ ظلمت، شبِ غفلت، شبِ بیداد و گناه
چه شبی بود، شبِ فتنه و توفان، وآنگاه

دیده آیینه ترین نورِ تجلا را دید
همچو موسا همه جا طورِ تجلا را دید

دید آن صاعقه ی رشکِ مهِ عالم را
نورِ حق آمده در کالبدِ آدم را

نورِ شب سوز و ضیاساز و سحرایجادی
نورِ غفلت برِ دلها و نظر ایجادی

بر سرِ دیوِ شب از چار طرف می بارید
نجمِ ثاقب شده از شهرِ نجف می بارید

شبِ تاریک اسیرِ سحرِ مطلق بود
زهق الباطل از آوازه ی جاء الحق بود

سحر آمد که به عشاق سلامی بدهد
مژده ی آمدنِ نورِ امامی بدهد

و امام آمد و شب محو شد و شاه گریخت
شیر در بیشه ی خود آمد و روباه گریخت

و امام آمد و سرتاقدمش ایمان بود
قول و فعلش همه تفسیرگرِ قرآن بود

حق گرا، مردِ خدا، عالمِ دین، فاتحِ جنگ
دستِ رد زد همه بر سینه ی نیرنگِ فرنگ

تا سخن بر لبش آمد مطهری گردید
تا نگاهی به کس انداخت، بهشتی گردید

در اسارت همه سرشارِ رهائی برخاست
هر که در بزمِ او بنشست، رجائی برخاست

هر که در بیعتِ او ماند، چنین تحسین شد
کاوه و باکری و همت و زین الدین شد

وآنکه بیعت شکنی کرد به جائی نرسید
هم از این قافله جا ماند و هم از خویش برید

هرکه از قافله ی عشق جدا میگردد
حزبِ شیطان شده مقهور خدا میگردد

حرفِ حق باج نمیداد به لاادری ها
امتحان کرد بنی صدر و بنی صدری ها

عاقبت محنتِ یک عمر به بار آمده است
قدم از خانه برون نه که بهار آمده است

فصلِ گل آمد و با خاطره ی یارِ آمد
شبنم افشان شده با چشمِ گهربار آمد

اشک دریا صفتم باز تلاطم کرده ست
چه کند! صبح ترین آینه را گم کرده ست

 

کلمات کلیدی این مطلب :  احمد شهریار ، پاکستان ، مثنوی ، امام خمینی ، آینه ، ،


   تاریخ ارسال  :   1394/3/14 در ساعت : 16:32:38   |  تعداد مشاهده این شعر :  1279


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1394/3/14 در ساعت : 18:54:59
سلام و عرض ادب برادر بزرگوارم
درود بر شما
ماجور باشید
بازدید امروز : 44,638 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,208,949
logo-samandehi