ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یک انقلاب تازه در عشقی قدیمی

اشک اتش

ازدر رسید و باز هم محشر به  پا شد
لرزید دل در سینه .جان از تن جدا شد
بعد از سلام احوالپرسی با جماعت
حال مرا پرسید و قلبم جا به جا شد
حجم هوا در بودنش شد باغی ازگل
در روبروی من نشست و ماجرا شد
یک انقلاب تازه در عشقی قدیمی
اهی کشید  و در دل من کودتا شد
سرخ و سفید و داغ و یخ بودم که ناگاه
بی اعتنا همچون نسیم صبح پا شد
حرف دلم در چشمهایم شعله می زد
وقتی که  پاهایم به لرزش مبتلا شد
می رفت و مبهوت جمالش مات بودم
اشکی چکید انجا و رازم بر ملا شد
ارام در گوشم کسی انگار می گفت :
از ماجرای عشق در عالم چه ها شد
مانند   مرتاضان  بر  اتش  نشسته
انقدر ماندم بر سر ان حرف تا شد.10-1-94
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  اشک اتش ،


   تاریخ ارسال  :   1394/2/16 در ساعت : 13:3:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  799


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 44,781 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,209,092
logo-samandehi