غزل خوبي است و شاعر احساسات خود را آنچه خواسته بصورت روان بيان كرده است خودم شعري را مي پسندم كه نه دشوار باشد نه سهل
شايد دورپروازي خيال بطوري كه بتواند اتفاقات زباني را در بحث محور جانشيني پيش بياورد شعري بينابين را بيافريند البته نه آنقدر دور پرواز باشد كه شعر دشوار شود و نه آنقدر نزديك كه ساده شود
در بيت سوم منظور از اي دريغ از مدارا بوده كه به ضرورت وزن اي دريغا از مدارا شده است بهتر بود به جاي آن مي گفت اي دريغا بي مدارا
بيت چهارم اشتباه تايپي دارد و ما را در انتهاي بيت به ابتداي بيت بعدي رفته اصلاح شود
رعايت كرونولوژي زبان را فصيحتر مي كند
مثلا بيت
ماپاسدار ظهرعاشورا نبودیم
صدحیف اگر که شیعه می نامند ما را
بهتر است مي گفت:
ماپاسدار ظهرعاشورا نبودیم
صدحیف اگر که شیعه ناميدند ما را
علت آمدن بعضي واژه ها بهتر است با آمدن وجه شبه يا كد خاصي يا تناسب كلام بر مخاطب معلوم شود شايد بتوان آن را در مناسبت معنوي كلام تقسيم بندي كرد مثلا در بيت اول تنها آمدن نمي تواند با جمع ارتباط داشته باشد يا اگر هم داشته باشد اين تنها رفتن به چه معنايي است
مصرع:
خون میچکد از حرف های زخمی تو
خونین شده از نام سرخ تو الفبا
از نظر ارتباط عمودي با اين شعر بيگانه است چرا كه وجه دروني شعر بازگو كننده اعترافي است از ندانستنها و توجه نكردن عملي به مفاهيم بزرگ عاشورا است و اين بيت ناگهاني به تعريف از عاشورا ميپردازد
اما بسيار در اشعار آييني ديده مي شود كه بيان مي شود كه نسبت مثلا به ظهور يا مسايل عاشورا و... بي تفاوتي ديده مي شود و فقط شعار داده مي شود و البته در برابر امام حسين اقرار كردن كه هي زخم و داغ ترا نگاه كرديم و كاري نكرديم:
هی زخم خوردی،داغ دیدی،مانشستیم
یک گوشه ی تاریخ مشغول تماشا
به نظر من اقرار و اعترافي گناه آلود است البته اين مساله در شعر سركار خانم فرماني فقط نيست و در خيلي از اشعار آييني هست چرا يك معتقد به رسالت و امامت بايد اين اعتراف تلخ را بارها تكرار كند؟ چرا كاري براي حفظ ارزشها نبايد كرد و فقط به يك اقرار خالي اعتراف كرد اعترافي كه حتي پوزش يا پشيماني هم در آن ديده نمي شود
دوستان را به خواندن يك مقاله كامل در اين وبلاگ سفارش مي كنم
http://quranrahro.blogsky.com/1390/11/21/post-4/
كه به بررسي آسیب شناسی تربیت دینی پرداخته است
تربیت در اصطلاح عبارت است از فعالیتی منظم و مستمر در جهت کمک به رشد جسمانی، شناختی، اخلاقی، عاطفی، و به طور کلی پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی به گونه ای که نتیجه آن در شخصیت متربی به ویژه در رفتارهای او ظاهر شود. و تربیت اسلامی به معنای به فعلیت رساندن قوا و استعدادهای انسان و ایجاد تعادل و هماهنگی در آنها در جهت رسیدن به کمال مطلوب یعنی شناخت «رب» به عنوان مدیر جهان و انسان و تن دادن به ربوبیت انحصاری خداوند با عمل نمودن به تعالیم پیامبر اسلام و اهل بیت به منظور وصول به مقام عبودیت و قرب الهی. اصلی ترین هدفهای رفتاری در نظام تربیتی اسلام پرورش و به تعالی رساندن استعدادهای فطری انسان است، اسلام با کنترل کردن و متعادل کردن قوه ی غرایز و شهوات استعداد های فطری (حقیقت جویی، عشق به تعبد و پرستش وکمال خواهی، خلاقیت و ابتکار، زیبا دوستی، خیر خواهی و نیکی) را رشد و تعالی می دهد تا انسان به کمال مطلوب که شناخت خداوند و پذیرش ربوبیت اوست برسد.
اما تعدادي از اين آسيبها به شرح زيرند:
1) عدم تربیت دینی صحیح خود مربی2) عدم آگاهی دقیق و صحیح مربی از آموزه های دینی 3) بدعت و انحراف در محتوای معارف دینی4) عدم بیان صحیح معارف دینی که منجر به ظاهر سازی و ریا کاری در متربی می شود 5) عدم الگو دهی مناسب و فراهم نبودن زمینه های عاطفی 6) کاربردی نبودن آموزه های دینی و کلی گویی 7) سهل انگاری و قصور والدین نسبت به تربیت دینی فرزندان 8) نارسایی و ناکار آمدی کانون ها و نهادهای دینی جامعه 9) نقص در مخاطب شناسی 10) تهاجم فرهنگی ، 11) عدم تطابق و تضاد میان قول و رفتار دینی و سیاست زدگی متولیان جامعه دینی. برای رفع این آسیبها آنچه پیشنهاد می شود به طور خلاصه : 1)آسیب شناسی دقیق مخاطب 2)پرورش معلمین و مبلقین زبده وکارآمد که کارشناس دین بوده و به فنون نوین انتقال پیام و تدریس آشنا باشند3) تغییر و تحول در نظام آموزش و پرورش به گونه ای که تاکید بیشتر بر نهادینه کردن صحیح معارف دینی باشد.4)کاربردی کردن آموزه ها و معارف دینی 5) الگو سازی مناسب و قابل اقتدا برای نسل جوان و نوجوان.
با آرزوي موفقيت براي شاعر محترم