ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زمستان داش آكل
- "سلامم را سرِ پاسخ ندارد شهر؟!"
[سرها در گریبان است]
صدایی از نمی­دانم كه؟سر بر می‌كند:
ـ «آری، زمستان است...»
صدایی از كدامین سو؟ صدایی از نمی‌دانم كه؟ یا از كِی؟!
كه چون من عابری در خالی خاموش و بی‌خواب خیابان است
زمستان است و با من سایه‌ام ـ شبگرد ـ «هم­راه» است و «هم­آه» است
[من آهی می‌كشم]
«ها» می‌كند:
ـ «سرما چه بی­رحمانه سوزان است!»

شبِ چلّه‌ست و بی‌میخانه شهرِ بی‌چراغِ باده تاریك است
خیابان هر به‌ گام ـ امّا درختانش بلور­آجین ـ چراغان است

اگر هم نیست برفی، نیست حرفی
[گرچه مثل موج می‌لرزیم]
گذر بسته ست و در بسته ­ست و صحبت، صحبتِ سرما و دندان است.

قفس­پروردِ غمگین من! آه، ای سبزه­ لوطی مونسم؛ طوطی!
دَمَت چون آهِ من سرد آمده­ست از بس به تكرارِ «زمستان است»!
[صدا می‌خواندم سوی قُرُق­بندِ گذر]
می‌پرسم از نامش
[چه می‌بینم؟!]
سلامش دشنه‌ی در آستین كینه پنهان است
ـ «منم؛ داش­ آكلِ مغموم بی‌پاسخ سلامت مانده از آغاز!»
[چه سردم شد!]
صدا را می‌شناسم، آه...
[طوطی گفت: «مرجان ست؟!»]

سلامم را بخوابان دشنه در پهلوی و پاسخ گوی با خونم
كه عصیان بود عشق و خون من بر سنگ­فرش تیره تاوان است
*
[هوایش ناجوانمردانه سرد]
آن­سوی ­تر پوشیده می‌خندد
زمستان؛ كینه‌ور آن «پیركاكا رستمِ» سر در گریبان است...


کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/6/4 در ساعت : 12:35:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  286


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

رضا یزدانی
1393/6/4 در ساعت : 15:48:21
اخوان هیچ وقت کهنه نمیشود
محمدمهدی عبدالهی
1393/6/4 در ساعت : 19:54:59
سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
بازدید امروز : 18,108 | بازدید دیروز : 24,600 | بازدید کل : 123,797,377
logo-samandehi