هم به تندی ِ زبان می خندم
هم به تلخی ِ بیان می خندم
گرچه سرویس شدن آسان است
به گشادی ِ دهان می خندم !
کشــور ما که ندارد عیبی
پس به اوضاع جهان می خندم
من به این عالم پیر ازبس که،
شد دگر باره جوان می خندم
نیمه شب زیر پتو با صد شوق
می روم با هیجان می خندم
ریش خود را زده ام از ریشه
هی به ریش دگران می خندم!
ساکــتم وقت ِ نمازم ، اما
مـوقـع پـخش اذان می خندم
بنـده از وضـع جهان ِ باقی
گرچه هستم نگران ، می خندم
نه فقـط بـر بـشر ِ لاکـردار
به زمین و به زمان می خندم
تو از اجناس گران ، گریانی
من به ارزانی ِ جان می خندم
عمر ما بس که به کندی طی شد
به جهـان ِ گـذران مـی خندم
بـه خبـرهـای دقـیق ِ سیـما
روز و شب گریه کنان،می خندم!
شب که تفـسیر خبـر می بینم
تا ۳ ساعت پس از آن می خندم
این که گفتند ازین پس همه جا
می شود امن و امان می خندم
گرچه تقصیر ِ فلان بهمان نیست
من به بهمان و فلان می خندم!