ميروي اي جان جانان ، تا كجا با ساز دل؟
باز هم شعر تــــــــــو و درد من و آواز دل
تا كبوتر با كبوتر رقص دل آغاز كرد
در هواي ديدن تو ، باز هم پرواز دل
لحظه هايم را غزل پرداز كردي اي رفيق
مژده اي آور برايم ، بــــــاز از آغاز دل
باز باران ، ساقه ي احساس ما را خيس كرد
بر فراز موج مـــــوهاي تو ، بارانـــــــداز دل
سوختم از آتش تو ، باده ي تلخم دهيــد
بارها گيرم سراغت را ، من از طناز دل
من به يك لبخند زيبـــا ، از لب تو قانعم
من بلطف طعم لبهايت ، كنم اعجاز دل
يكطرف سوداي ما و يكطرف هرم لبت
با تنفس در هواي تو ، كنم ابـــراز دل
من کجا و جرئت بوسیدن خــــــال لبت
يك سبد لبخند خواهم ، قافيه پرداز دل
اين سخن پايان ندارد ، گويي آواي دل ست
همنواي بلبلان شد ، باز هم شهبـــــــــاز دل
باز ميرقصد نگاهم ، در هـــواي ديدنت
گوئيا "ياس خيال"م ، پر شد از اعجاز دل
تاریخ ارسال :
1393/3/30 در ساعت : 4:43:7
| تعداد مشاهده این شعر :
708
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.