من از آغاز فصل سرد بی آواز ، می گویم
و از شوق پریدن ، بی پر پرواز ، می گویم
دلم بگرفته از ، تنهایی یک پنجـــره تشویش
ز آغوش نگاهت ، شعری از آغاز ، می گویم
نگاهت کودتا کرده ، میـــــان کشور قلبم
ز استبداد چشمانت ، هزاران راز، میگویم
من از فصل بلند انــــزوای محض ، میترسم
و از بغض تب آلودی ، که شد ایجاز، میگویم
چکیده اشک تنهایی ، ز ژرفای خیال من
و از اندوه جانسوز و غم دمساز ، میگویم
من از رخسار مستت ، خوانده بودم سر پنهاني
و از چشمی پر از آرایه های نـــــاز ، میگویم
میان واژگان من ، پر از شور اهــــــورایی
و از کرد بیات و گوشه ی شهناز ، میگویم
من از رقص خیال انگیز گیسوی پریشانت
و از زیباترین عشق طنین انداز ، میگویم
میان انتظار پنجره ، نجــــــــــــوای دلتنگی
من از چشمان مست دختر شیراز ، میگویم
منم حلاج شوریده ، شراب شوق نوشیده
انا الحق و حدیث قامت طناز ، میگویم
هیاهویی فکنده ، در سکوت شعر خامــوشم
من از " یاس خیال" انگیز و از اعجاز ، میگویم.
تاریخ ارسال :
1393/3/22 در ساعت : 16:7:36
| تعداد مشاهده این شعر :
629
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.