تا شد خزانه خالی ، گفتی خدا کریم است
گفتم چه بی خیالی ، گفتی خدا کریم است
شایـد شنیده باشی ، اما ندیـده باشی
سوغات ِ فقر ِ مالی؟! گفتی خدا کریم است
زن های آن چنانی…،دنبال لقمه نانی
مردان ِ لاابالی…! گفتی خدا کریم است
هم قحط ِ نان و آب است،هم جاده مان خراب است
دیگر نمانده حالی ، گفتی خدا کریم است
پایین بیا ز بالا ، یکسر بزن به این جا
خالی شد این حوالی ، گفتی خدا کریم است(۱)
گفـتم دهات ِ بـالا ، دکتر ندارد آقا
با قول خشک و خالی گفتی خدا کریم است
گفتم گرفته عمه ت ، بی دنگ و فنگ و زحمت
وام خود اشتغالی! گفتی خدا کریم است
ای شاخ ِ بی ثمر تو ، کبریت بی خطر تو !
هنگام هر ملالی ، گفتی خدا کریم است
ایـام انتـخابات از دیدنت شدم مات
گفتم جناب ِ عالی؟ گفتی : “خدا کریمم “(۲)
با کدخدا نشستی ، بعد از یکی دو بستی
با فوت ِ بر ذغالی ، گفتی خدا کریم است !
حالا که فول ِ فولی ، کم می کنم فضولی
دارم فقط سئوالی ؟…گفتی خدا کریم است
داری خبر که آیا ، مُرده زنی سر ِ زا
ازبین این اهالی؟! گفتی خدا کریم است!
پی نوشت:
۱-اشاره ای شده است به مهاجرت روستاییان به شهر و خالی شدن روستا از سکنه به دلایل گوناگون….
۲- شاید منظور همان مش “خداکریم” همولایتی خودمان باشد که مدتی است در مرکز صاحب پست و مقامی شده است ! اما طفلکی هنوز که هنوز است از قافیه و ردیف در شعر چیزی نمی داند!