"فرمود:بسم رب الشهدا و صديقين...
وراست گفت
كه اسراييل خداي ديگري روي زمين نيست
"و فرمود: "اسلحه زينت مردان است
واينگونه شد كه ما فهميديم در سايه شهادت زندگي ميكنيم
و اينگونه شد كه صليب و هلال بهم پيوند خورد
و
دست مسيح
در دستان پيامبر قرار گرفت
و اردوگاهها ي ما
تل زعتر
و
ضبيه
يكي يكي "گذر گاه فاطمه" شدند
وسيم هاي خاردار به ما راه دادند
ودرختهاي سوخته از زير خاكستر قد كشيدند
وآب رودخانه كه دشمن آنرا مثل ديوي مي بلعيد
آرام آرام
بالاتر آمد
ومادراني كه يكروز در اضطراب آوارگي فراموش كرده بودند يكي از فرزندانشان را باخود ببرند
برگشتند
و پدراني كه وحشت سرگرداني ديوانه شان كرده بود
برگشتند
وپيراني كه از گريه بسيار كور شدند
برگشتند
و زناني كه در خالي سينه هايشان
كليد خانه هايشان را
آويخته
بودند
برگشتند
وسربازان كلاه آبي سازمان ملل
ديگر
پيكرهاي متلاشي شده كودكان روستا را روي دست نگرفتند
و به دوربينها نشان ندادند
و ما در گذر گاه فاطمه
به سربازاني كه زير كلاهخودشان
عرقچين آبي داشتند
سنگ زديم
وهيچوقت مايوس نشديم
وشاعران چپگراي ما ديگر خودكشي نكردند
واز پهلوي هر قريه
گذرگاه فاطمه
باز شد
وديديم كه پارس سگهاي قادسيه
با زوزه گرگهاي قبطي فرقي نداشت
و نگهبانان دروازه هاي شرقي و غربي جهان عرب
به خواب عميق فراعنه فرو رفته اند
و ديديم كه
فتواي مفتي هاي سعودي
به احكام مبطلات نماز قوم يهود شبيه تر ست
و كشتزار هاي شبعا ديگر شعله ور نيست
و محمود درويش
قصيده مديح الظل العالي را
بار ديگر از نو نوشته است
و متنبي
ديگر در بين قبيله اش
مانند صالح در ميان قوم ثمود
غريب نيست
و پيران روستا
برنج خام روي سر رزمنده هاي فاتحمان مي پاشند
و زنان مناقيش درست ميكنند
و كدخدا ابوزكي
با آخرين پيمانه هاي آرد گندم خود
نان مي پزد
وهمه گرسنه ها و زخمي ها را
سر يك سفره سير ميكند
و مسيح در قاناست
در روستاي ماست
و ما سرنوشت مشتركي داريم
وكودكان ما
همه در كنار تنه درختان خرما متولد ميشوند
و جبل عامل
زادگاه شرف الدين ها
و
حر عاملي ها
و
شهيد اول ها
و
شهيد ثاني ها
و
همه شهداي ديگر است
و ديگر سربازان ما سرشان بريده نمي شود
و كودكان اسراييلي
روي گلوله هاي توپخانه
براي كودكان روستاي ما
پيام هاي انتقامجويانه نمينويسند
و روستا آرام است
و آسمان آرام است
وكوه آرام است
و گاوها
با صداي انفجارها افسار پاره نمي كنند
و از همه سو
سنگ و تركش به صورتهايمان نميخورد
و فاطمه ياسين و ابوهادي
براي اولين و آخرين بار
در مراسم عروسي شان
همديگر را در آغوش نميگيرند
و شهادتين نمي خوانند
و چه هماغوشي اي
چه هماغوشي اي
كه در خون يكديگر طولاني ميشوند
واشكي در چشم كسي خشك نمي شود
و پيكرهاي رها شده بر خاك را
سگهاي ولگرد
پاره پاره نميكنند
و "ليلاس"كه ديروز 8 ساله شد
و از پدر شهيدش
تنها يك جفت چشم زاغ به ارث برده است
به گريه
صورتش را
در ميان دستهايش پنهان نمي كند
و 33 كودك
سي و سه روزتمام
در طويله گوسفندان رب ثلاثين
پنهان نمي شوند
و پاپ با لبخند نميگويد
لبنان تنها بخشي از جغرافياست"
ودر همين جغرافياست كه همه ميخواهند مارا بشكنند
وبعد بگويند: برخيز
و ميخواهند زير سنگ له كنند
و بعد بگويند: تسليم شو
و ما وصيتنامه هامان را
روي پيشاني هايمان نوشته ايم
و زمين
چيزي جز نيروي نهفته در بازوان ما نيست
و دريا
ابهام نهفته در چشمان ماست
و كوه
نعره هاي پنهان در سكوت هاي ماست
پس به رنگ اشياء در ميآييم
تا اشياء به رنگ گامهاي جسورانه ما درآيند
و آنچنانيم كه
نبرد ما
هزار هزار سال
به طول انجامد
و آنچنانيم كه
ميراث خونهاي يكديگريم
آه اي خدايي كه ما رادر اين لحظات خالي از تجلي آفريدي
و نام ها را به ماآموختي
مخواه به هيات بانواني داغدار درآييم
كه مردان قبيله شان
همه
حرامزاده اند
وعقب ماندگي ويژگي ژنتيك ما اعراب نبايد باشد
و نيست
و مي توانيم چنانكه ميخواهيم زندگي كنيم
و آنطور كه مي پسنديم بميريم
و تو ميداني" سيد حسن
تنها تو ميداني كه از اين جنازه هاي موميايي شده
انتظار ياري نمي رود
و رهبران عرب به هوسهاي نفساني خويش تن دادند
و نقاب ها افتادند
و تنها تو خواستي به شكل آ نچه" يهوه" مي پسندد درنيايي
و نماي خانه ات را
خودت ترسيم كني
ونظم درون خانه ات را
خودت تعريف كني
و از زير عباي شيطان در نيامده اي تا رداي رسول الله را به دوش
انداخته باشي
آه سيد حسن
تو آن پرسش بزرگ زمانه اي
و زمانه
زمانه ترور پرسش هاي بزرگ است
و من ميخواستم مثل تو سخن گفته باشم
وكم سخن گفته باشم
اما
ديدم
تويي كه كم سخن ميگويي
و تنها تويي كه سخن ميگويي
و همه را پاي شبكه هاي ماهواره اي
ميخكوب ميكني
و" ژوليا پطروس" ميخواهد قطره اي از درياي بيكران شرف تو را
به رهبران خاموش عرب بدهد
تا بخود آيند
و" هيچكس
در هيچ جاي لبنان
پل بي عزت
و بزرگراه بي شرافت
نمي خواهد
اين را زني به نام فاطمه
كه بر ويرانه هاي خانه اي نزديك گذرگاه
ايستاده بود
مي فرمود
توضيحات
تل زعتر و ضبيه: نام دو اردوگاه
گذر گاه فاطمه: نام گذرگاهي معروف نزديك روستاي كفركلا در جنوب لبنان
سگ قادسيه:صدام حسين
گرگ قبطي: انور سادات
شبعا: نام مزارع معروفي كه اسراييل غصب كرد
متنبي: شاعر بزرگ عرب در دوره خلافت عباسيان
مناقيش:نام غذاي حاضري در روستاهاي لبنان
رب ثلاثين: نام روستايي نزديك قانا
سيد حسن: سيد حسن نصرالله دبير كل حزب الله لبنان
يهوه: نام خداي يهود
ژوليا پطروس: خواننده زن مسيحي لبناني