ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نقیضه

نقیضه

« دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند
گِل آدم بسترشتند و به پیمانه زدند»

خواب دیدم که گروهی درِ یک خانه زدند
صاحبش را کتکی درخور و جانانه زدند

بعد از آن بر سرِ این بحث که تقصیر که بود؟
دو سه ساعت دو طرف با خودشان چانه زدند!

چون بدیدند که در کشورِ ما میکده نیست
به کتک خورده سپس تهمتِ دیوانه زدند

(رحم بر قافیه حتی ننمودند و عجیب،
باز هم بر سرِ آن مردکِ بی چاره زدند!)

ساکنانِ «دوهزار» و «سورو» و «خواجه عطا»(۱)
پس کجا؟ با چه کسی… باده مستانه زدند؟!

سهم یارانه که واریز شد آن نیمه ی شب
همه دادند و یکی ساغرِ شکرانه زدند!

شاعر از خواب پریشانِ خودش چون برخاست
گفت: اصلا ، ابدا، هیچ کسی را نه زدند!

پی نوشت:
۱ـ دو هزار و .. از محله های قدیمی و با صفای بندرعباس هستند.

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر طنز ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1392/4/25 در ساعت : 13:12:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1086


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

زهرا شعبانی
1392/4/26 در ساعت : 2:3:39
درود جناب انصاری بزرگوار
حضورتان در این محفل گرامی باد...
راشد انصاری
1392/4/26 در ساعت : 9:25:39
ممنون از شما شاعره گرانقدر
بازدید امروز : 15,457 | بازدید دیروز : 28,342 | بازدید کل : 124,723,223
logo-samandehi