سلام به شاعر ارجمند و گرامی
شعرهایتان را به دلیل مشخصاتی عمومی که دارند دوست دارم ، همه را می خوانم و محظوظ می شوم :
ساده و بی پیرایه
روان و بی کرانه
دلنشین و دل انگیز و گاه مثل این شعر « روحپرور و دلنواز »
( یا به قول جناب انصاری نژاد : با حُسن و حال زیبا )
و در عین حال : متین و وزین
غزل اوٌل یا در واقع تغزل « همسر گل » را می توان به مناسبت سالروز میلاد گهر بارش دانست که بر من و شما و همگان مبارک باد .
( خوشبینی ها و شخصیٌت مثبت جناب عالی را هم ارج می نهم )
ولی چرا دو غزل بهم پیوسته ؟ به نظر بنده غزل دوٌم یک غزل مستقل است ( که به این ترتیب چرا نام و عنوانی جداگانه ندارد ؟ ) و با تفاوت کافی با غزل اوٌل . نخستین غزل ، هم یک تغزل است و بنابر این مدیحه ، و هم به مناسبت ؛ امٌا غزل دوم که در پنج بیت اوٌل خود کاملا" به مدیحه میماند در سطر آخر ناگهان به مرثیه تبدیل می شود و آنهم در این روزهای عید میلاد بانوی دوعالم ...
استوار و پایدار باشید انشاء الله .
++++++++++++
درود برشما که مشوق حقیر هستید در غزل دوم گوشه ای از طرز زندگی این بانوی مکرم را آورده ام ولی برای من گذشته از جنبه ی حماسی زندگی آن حضرت غربت جاودانه ی او هم همیشه آزارم داده ومی دهد این بود که بیت پایانی را آوردم
فرمایش شما درست است می توانست دو غزل جداگانه باشد ولی بعد از یک سال شعر نگفتن برکت نام مبارک حضرت وتولد ایشان این دو غزل را به من هدیه کرد پس هردو را با هم آوردم