
نگاهی سبز در آیینه پیداست
که میخواند مرا تا رستگاری
من اینجا ماندهام، در پشت پاییز
مرا پیدا کن ای باد بهاری !
***
مرا پیدا کن ای باد بهاری !
که جانم تشنهی نوشیدن توست
ببین عریانم از شوق شکفتن
دلم در حسرت پوشیدن توست
***
صدا کن ریشههای زخمیام را
تو ای باران جنگلهای فردا
تمام ریشههایم را عطش خورد
مرا با خود ببر تا باغ دریا
***
من از آواز خاموشی ملولم
قناری را تلاوت کن برایم
هزاران آسمان بال و پرم من
بخوان نام مرا، تا پر گشایم
***
بباران بر سرم بارانی از گل
که خیس لاله گردم، خیس شب بو
بخوان پرواز را با من، بهارا !
بخوان پرواز را با من، پرستو !
***
بهارا ! با نگاهم همسفر باش
که خواب شاپرکها را ببینم
نیایشهای باران را بفهمم
خدا را در شقایق ها ببینم
***
چه غافل بودم از روییدن گل !
خدا را میتوان در بوی گل دید
خدا نزدیک نزدیک است، این جاست
خدا را میتوان با عشق بویید
***
بهارا ! در دلم کفر خزان است
مسلمان شکفتن کن دلم را
به قرآن دل سبز تو سوگند
خدا را در تو میبینم ، بهارا !
تاریخ ارسال :
1392/1/9 در ساعت : 13:16:37
| تعداد مشاهده این شعر :
1572
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.