ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شانه ی یک مرد...
شانه ی یک مرد...



زير باران غريبه و تنها

تكيه كردم به شانه ي ديوار...

هيچ با من كسي رفيق نبود

آن چناني كه شانه ي ديوار...



ساده و بي ريا و باراني

عين ديوارهاي جنّت بود

من چطوري بيان كنم كه چقدر

شانه اش گرم و با محبت بود؟!



از تو از عشق از خدا بعدش

از تو از عشق از خدا گفتم

صحبتم از شما تمام كه شد

دردها را جدا جدا گفتم:



"من غريبم غريب اي ديوار!

هيچ كس يار و آشنايم نيست

شاعري پا برهنه هستم كه

هيچ ريگي به كفش هايم نيست



دوستانم –ببين!- كه مي خواهند

آن چناني كه بيدها بشوند

تا ابد شرمگين و رسواي

سبز و سرخ و سفيدها بشوند..."



بين دل دردهاي من گاهي

او فقط سري تكان مي داد

چقدر خيس مي شدم وقتي

او كمي پري تكان مي داد...



بين تنهايي من و ديوار

ديدم آرام قطع شد باران

بارشش قطره قطره هي كم.. كم ...

تا سرانجام قطع شد باران



بعد باران و باد حس كردم

همه انگار اشك مي ريزند

با نگاهي به دور و بر ديدم

در و ديوار اشك مي ريزند...



پشت ديوار را نگاه ... بله!

يك نفر ايستاده بود آنجا

آنكه آرامشي عجيب به هر

در و ديوار داده بود آنجا-



ديدمش بي قرار مشغولِ

گريه ي زار زار بود ايشان...

آنقدر كه غريب بود انگار

صاحب هر چه غار بود ايشان...



پشت ديوارها به او گرم است

تكيه گاه تمام دنيا اوست

يك نفر هم غريب و تنها نيست

تا كماكان امام دنيا اوست



زير باران و رحمتي بي حد

تكيه كردم به شانه ي آن "مرد"...

هيچ با من كسي رفيق نيود

آن چناني كه شانه ي آن "مرد"...
کلمات کلیدی این مطلب :  شانه ، ی ، یک ، مرد... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/25 در ساعت : 18:34:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  1050


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیاوش پورافشار
1390/3/25 در ساعت : 19:52:4
سلام بزرگوار
علی نگهدارتان
خواندم این شعر زیبا را و فیض بردم
اکرم بهرامچی
1390/3/25 در ساعت : 19:2:39
سلام آقای شیخ الاسلامی
دومین سروده ایست که از شما میخونم
صمیمیت شاعرانه در همه ی ابیات شما پیداست
در این چارپاره
بعضی جاها اگه مختصر بشه و روش فکر کنید
و اصلاح کنید حتما سروده تون خیلی بهتر میشه/
بیت زیر هم شاه بیت شماست

شاعري پا برهنه هستم كه

هيچ ريگي به كفش هايم نيست
زلال باشید و بارانی............
بازدید امروز : 35,982 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,994,582
logo-samandehi