ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است
 
زيتونها را در آغوش مي گيرم

و قطره قطره

دوباره هاي مادرانه ام را

به كام قنداقه هايي مي ريزم

كه روي خاكهاي سرخ

سبزينه مي شوند

*

توپ بازي مي كنند

كوچه ها

صداي دويدنت را

به دستهايم مي آويزد

و بوي باروت گرفته ي گل

كه از تنت مي جوشد

ريشه هاي مرا

به دروازه هاي خالي خانه مي بندد

توپ بازي مي كنند

خشم چكمه ها

از سرگرداني گامهايي مي آيد

كه بيابانها

تمام ديروزهايشان را

دنبال كرده است

و مسير روشن آب

بن بست حركتشان را

به امتداد آتش

فرو مي برد

پوزه هاي ولگرد تفنگ

اعجاز محكمي براي عبور نيست

تو مي دوي

زمين در آغوشم مي لرزد

و رودها

از انحناي اندامت

اوج مي گيرند

بخواب كودكم

هراس خيس نگاهت را

به طوفان بسپار

درخت

آوارگي را نمي وزد

و اين گريبانها

هر چقدر كه ستاره ببارند

هيچ دستي را به آفتاب نخواهند رساند

بخواب كودكم

ساقه هايت بلندتر

به فردا مي رسد

من پشت پلكهاي تو بيدارم

و دستهايم

بوي بذز تازه مي دهد

کلمات کلیدی این مطلب :  مرا ، تبار ، خونی ، گلها ، به ، زیستن ، متعهد ، کرده ، است ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/19 در ساعت : 23:14:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  1122


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 18,164 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,976,764
logo-samandehi