ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



با تو شدم همرنگ آقا از سرِ کوچه

با تو شدم همرنگ آقا از سرِ کوچه
تا کوله بارت را نهادی بر درِ کوچه

من بودم و دل بود و آیینه صفایی داشت
اما کبوتر پر نزد ،آید سرِ کوچه

احوالِ من مثلِ دلم در تاب و در تب بود
وقتی به خوابِ ناز می رفت اخترِ کوچه

خرمایِ لب هایت چشیدم عاشقم می کرد
امضایِ زیبایِ تو پایِ دفترِ کوچه

انگار،آن سوتر کسی می خواند که می آری
هفتاد و دو پر را برایِ کفترِ کوچه

من هم پریشانم بیا درسی بگو آقا
دیوانه را آویز کن بر سردرِ کوچه

وقتی که اسماعیلِ دل را می زدم تیری
یک چشمه می آورد غزل آن سو ترِ کوچه

 

گام هایش را آهسته و پیوسته بر می داشت ، انگار می دانست آسمان ردش را برای همیشه در خویش می نگارد.
کاروانی که در آن آدم درحرکت افتاد تا بذر آدمیت را در هبوطِ خویش بکارد و برویاند حق را در تاریخی که بسا هابیل ها کشته شدند که قابیل ها می خواستند  تاریخ بسازند و او به راه افتاد تا مسیر تاریخ بشر را به سوی آدم برگرداند و ابوالبشر را بشارت دهد بر پایانی سبز در حرکتی سرخ.
سلام بر تو و بر یاران تو که در قله قرار دادی انسان را با بزرگی عملت
سلام بر تو که ستاره ای شدی در آسمان تاریک بشر تا قبله اش را با دیدن تو بجوید و ره به سوی نا کجا کج نکند.

کلمات کلیدی این مطلب :  با ، تو ، شدم ، همرنگ ، آقا ، از ، سرِ ، کوچه ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/1 در ساعت : 20:9:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  849


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی میرزائی
1391/9/2 در ساعت : 10:46:29
سلام وعرض ارادت وتسلیت
ایام عزاداری
اکبر نبوی
1391/9/2 در ساعت : 2:12:38
درود بر جناب عبداللهی گرامی
اجرتان با سالار شهیدان.
سرافراز باشید.
فرزانه سعادتمند
1391/9/1 در ساعت : 21:47:48
سلام ودرود
دست مریزاد
نفستان گرم
محمد شکری فرد
1391/9/2 در ساعت : 10:42:45
سلام آقای عبداللهی...غزل زیبایی خواندم...

ممنون.
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 8 روز و 15 ساعت و 01 دقیقه و 08 ثانیه است همراه شماییم 455468468.881 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 5,740 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,918
logo-samandehi