(عزیز)
آمریکایی ها می روند
چنانکه رومی ها
پرتغالی ها
هلندی ها و انگلیسی ها
نفت تمام خواهد شد
گرگ ها می روند
شما می مانید و چاه هایتان
و ما دوباره عزیز خواهیم شد
برادران نامهربان حاشیه ی جنوبی خلیج فارس
(مشت)
گاه کوه می شود و تکیه گاهم
و گاه
ابری که آبستن بهار است
مانده ام این همه درد را
کجا جای می دهد
و دریای مهربانی اش
از کجا آب می خورد
نه باور نمی کنم
قلب همه ی آدم ها
به اندازه ی مشت هایشان نیست