مسافران گرامي دقايقي ديگر...
مترو
مسافران گرامی،دقايقی ديگر،قطار...
(هُل نده خانم دَرَش که وا نشده!)
مسافران لطفا پشت خط قرمز...
(اه! قطار آمده و او هنوز پا نشده!)
به سمت واگن آخر کشيد دستش را،
(مامان يه خواب قشنگی ديدم،برات...)(بعدأ!)
- چه قدر آدم اينجا...(ته صف اونجا نيست!)
( بيا بشين اينجا)...(نوبت شما نشده!)
(چه قدر آدم اينجا کم است دختر جان!)
پدر هميشه دلش می گرفت از دنيا
پدر چه قدر دلم...صندلی که خاليه... نه!
بيا بريم ته واگن ،نصيب ما نشده
مامان يه خواب قشنگی...(رو پله هم جا نيست!
بدو بدو بريم اونجا به ميله ای،چيزی...)
مامان،مامان بغلم کن!(بيا عزيزم،آخ!
هنوز هم کمرم اونقَدَر که تا نشده!)
(صدای خنده زنها می پيچه توی سرم،
پدر چه قدر دلم تنگه واسه دستات!)
پدر شما که بهشتو ديدی نگاهش کن:
نوه ت درست شبيه فرشته ها نشده؟!
بگو ببينم عزيزم چه خوابی ديده بودي؟
(مامان بابامو ديدم خيلی مهربون شده بود)
خودم ديدم ديگه ما رو نمی زنه! بد نيست!
منو نذاشته بره! از تو هم جدا نشده!
(مامان يه خواب قشنگی ديدم... تو گريه نکن!)...
مسافران اينجا ايستگاه آخر نيست.........

نغمه مستشارنظامي