ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



" اوّل آ "

اوّل مهر رسید و من در همان " اوّل آ " بودم


مثل گنجشک دلم می زد، مثل گنجشک رها بودم



پای یک پنجره میزی بود، چه تقلّای عزیزی بود



پنجره راه گریزی بود، خیره در پنجره ها بودم



پشت هر پنجره دنیایی ست ، چشم وا کردم و بستم ، آه



من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم



گفت : بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود



نان یکی... آب یکی ... باران... مثل باران دو هجا بودم



گفت: هر حرف صدا دارد... در سکون حرف زدم با خود



هم صدا بودم و هم ساکت ، نه سکوت و نه صدا بودم



گفت: دلتنگ که ای؟ خندید... گریه کردم که پدر... خم شد



آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم



جنگ شد، پنجره ها افتاد ، بچّه ها تشنه سفر کردند



هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کرببلا بودم



گفت: هی هی! تو کجایی؟ تو ... راست می گفت، کجایم من؟



تو نبودی..تو چهل سال است... من... اجازه؟... همه را بودم



تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...



من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟



کلمات کلیدی این مطلب :  " ، اوّل ، آ ، " ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/7/1 در ساعت : 19:1:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  1462


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید وثیق زاده انصاری
1391/7/2 در ساعت : 20:20:1
درود بر استاد قزوه
و سپاس از اينكه بالاخره با گذاشتن كنترل هاي تخصصي در بخش نظرهاي دفاتر و حيات خلوت قدم هاي مثبتي در جهت ارتقاي كيفي سايت برداشتيد
اجازه مي خواهم به عنوان شايد اولين نقد سازنده و شايد سؤالي كه شايد يكي از اساتيد سايت بتوانند پاسخگويم باشتد در مورد اين غزل زيبايتان عرض كنم كه واقعاً هرچه سعي كردم درست نتوانستم معني اعداد بيان شده و بالتبع معنا و منظور بيت
گفت : بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود


نان یکی... آب یکی ... باران... مثل باران دو هجا بودم
را متوجه شوم. همچنين حدس مي زنم اما مطمئن نيستم منظور از هشت نهر هشت سال جنگ است. آيا همين طور است؟ البته شايد عيب از من باشد كه مغلق گويي ها اما ظريف و زيباگويي هاي سبك هندي را كاملاً متوجه نمي شوم اما آنقدر اشعار شما زيبا و پر مغز است كه دوست دارم همه ي جزئياتش را بفهم و حظ كامل ببرم
دکتر آرزو صفایی
1391/7/1 در ساعت : 20:3:5
درود بر شما استاد گرامی
قلمتان همیشه نویسا
ساراسادات باختر
1391/7/1 در ساعت : 22:9:23
سلام استاد گرامی
دلتنگ غزل هاتان بودیم..
بسیار زیباست
طبعتان تا ابد روان و زلال..
جاودانگی ارزانی قلم سبزتان..
سارا وفایی زاده
1391/7/2 در ساعت : 9:38:18
درود استاد
خواندنی سرودید
هدیه ارجمند
1391/7/2 در ساعت : 15:2:8
سلام و عرض ادب...
زیبا بود استاد بزرگوار/درودبرشما...
یاعلی...
وحیده افضلی
1391/7/2 در ساعت : 20:51:41
سلام استادم
اینروزها به علت مسافرت های پی در پی به اینترنت دسترسی ندارم و نمی تونم به سایت بیام...اما درست روز اول مهر یاد این شعر شما افتادم و بارها زیر لب تکرارش کردم...
زنده باشی استاد عزیزم
سینا شهیدا
1391/7/1 در ساعت : 20:2:25
جنگ شد، پنجره ها افتاد ، بچّه ها تشنه سفر کردند
هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کرببلا بودم
اين شعر را شايد شهدا به اين يار بازمانده تلقين كرده اند.
او كه چشم ماست و عشق ماست.
و اين شعرش مثل باغ پائيزي "شرحه شرحه از فراق" است.
شعر هاي قزوه مثل يك اتفاق مبارك در هياهوي بي محتواي زندگي مدرن امروز است.
و اين هم يكي از آن اتفاق هاست.
بارها بخوانيد تا بارها سرمست شويد.
اين صداي قلب من است: درود استاد.


علی میرزائی
1391/7/1 در ساعت : 22:6:10
سلام استاد نازنین
درود بر شما که به مناسبت و به آیین سخن می گویید ودل نشین
همیشه باشید.
محدثه الماسی
1391/7/1 در ساعت : 19:31:33
درود بر استاد ارجمند


زیبا بود! خاطرات شیرین و دیرین برایم زنده شدند


دست مریزاد!
مجتبی اصغری فرزقی
1391/7/2 در ساعت : 8:4:20
سلام استاد قزوه ي عزيز

شعر شما يه حس نوستالوژي داشت كه ما را به سالهاي دور بر مي گرداند
يادش بخير

هميشه دوست داشتم كنار پنجره جايم باشد تا بتوانم بچه ها را ببينم ....البته آسمان را ....البته پرنده را

يادش بخير
زنگ تفريح مي شد چه بلوايي به راه مي افتاد

ياد ميل پرچم وسط حياط مدرسه بخير كه پرچمش مثل پرنده اي كه به ميله بسته شده باشد در پرواز بود


ياد چنارها و افراهاي كنار ديوار بخير كه در فرار از مدرسه چه قدر ما را مساعدت مي كردند

همگي يادش بخير


حالا هم به مدرسه مي روم
ولي شق و رق مي روم چرا كه حيثيت دخترم هستم ...باباي بهاره ام....و من نيمي از شخصيت اويم

ياد آن زمان بخير

چهار تا كتاب را با جير مي بستيم و مي رفتيم مدرسه
بگذريم


دست شما درد نكنه استاد

كار زيبايي بود
اگه رفتيد هندوستان ما را فراموش نكنيد

يه طوطي به نام دل در قفس سينه يمان گير كرده است

ياعلي

اصغري فرزقي - مشهد
عالیه مهرابی
1391/7/2 در ساعت : 13:57:23
سلام استاد
مثل همیشه با زاویه دید جدید و پایان بندی بسیار محکم و استوار .
بسیار زیبا بود . لذت بردم
محمد شکری فرد
1391/7/2 در ساعت : 19:6:21
سلام استاد قزوه...

خواندم و آموختم...

زنده باشید.
عارفه دهقانی
1391/7/1 در ساعت : 19:43:0
سلام ودرود بر شما و غزل زیبایتان استاد با این وزن دشوار که استادانه سرودید
سینا شهیدا
1391/7/1 در ساعت : 20:5:40
و اينكه فراموش كردم بگويم استاد قزوه از معدود و محدود شاگرداني است كه با قاطعيت مي تواند در پاسخ معلم كه اين چهل سال كجا بودي بگويد:
من... اجازه؟... همه را بودم.


سید حسن رستگار
1391/7/2 در ساعت : 2:18:55
سلام استاد
این غزل زیبا را قبلا در وبلاگتان خوانده بودم آن هم چند بار
واقعا زیبا و لذت بخش است

گفت: دلتنگ که ای؟ خندید... گریه کردم که پدر... خم شد
آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم

راستی استاد سری به دفتر من بزنید سخت محتاج راهنماییتان هستم

بر قرار و بر مدار
یا علی
نغمه مستشارنظامی
1391/7/10 در ساعت : 14:9:49
اول مهر...
هميشه آدم را مي برد به روزهاي دور صبح و عطر چاي تازه دم و صداي گرم مادر و پدر
و خواب آلودگي هميشگي كه با وزش باد پاييزي از سرمان مي پريد.
مثل هميشه بي نظير وصف كرده ايد استاد
رستم وهاب نیا
1391/7/2 در ساعت : 13:25:32
با سلام/
تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...

من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟

******
دست مریزاد استاد.


مجید مه آبادی
1391/7/2 در ساعت : 15:50:32
شت هر پنجره دنیایی ست ، چشم وا کردم و بستم ، آه


من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم

درود جناب قزوه
مصطفی پورکریمی
1391/7/3 در ساعت : 0:33:40
سلام جناب استاد قزوه گرامی

این غزل با این طنین دلنشین را که انگار از کودکی تا بزرگسالی همه ی ما را / زندگی / می کند باید اهالی ادب ساعت ها /زندگی / کنند و شرح خاطرات خود را چندباره نویسی کرده و بارها بخوانند و لذت ببرند که بدون تردید یکی از زیباترین و جذاب ترین سروده های شماست
فرزانه سعادتمند
1391/8/1 در ساعت : 20:28:16
سلام ودرود فراوان استاد مثل همیشه
اشعارتان خاص ودلنشین است بسیار لذت بردم
پایدار وپیروز باشید
سحر دگلی (آریایی)
1391/7/1 در ساعت : 20:3:41
سلام و درود جناب قزوه ارجمند
می خواستم نقدی کنم که چرا مدام در این سایت از جنگ می خوانیم
که دیدم خب این شعر مثل یک خاطره می ماند
و لحظه های بچه های دیروز آغشته در آن بوده است
انصافا زیباست
در امان مهر خداوندی
بهترین ها از آنتان
احمد فرجی
1391/7/2 در ساعت : 0:14:36
باسلام وادب واحترام.موفق باشید
ابراهیم حاج محمدی
1391/7/2 در ساعت : 12:24:29
سلام و عرض ارادت به حضور گرامی استاد قزوه
استفاده کردم از این سروده ی زیبا . دست مریزاد و فزون باد .
امیر سیاهپوش
1391/7/2 در ساعت : 15:24:26
خدا قوت استاد مثل همیشه عالی بود
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/7/2 در ساعت : 22:59:17
سلام استاد
این شعر را می توان تجربه ای در شعر « وقوع » دانست . اما وقوعی تاریخی . تاریخ مظلومیت نسلی که شکست اما نیفتاد . سوخت اما خم نشد . و شما در تمام این سالها بودی و سرودی .
یاعلی
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 11 روز و 11 ساعت و 09 دقیقه و 03 ثانیه است همراه شماییم 455713743.707 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 8,413 | بازدید دیروز : 6,066 | بازدید کل : 123,440,395
logo-samandehi