ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بیست و هشت - نیا


سلام



حالا حال این دل بی تو بد است. حالا حال این من بی تو خراب است. حالا حال این من دور از تو گرفته و غمگین است. دلتنگ است. سرد است. یخ زده است.



کنج اطاق، در کنار این شوفاژ گرم، دلِ سرد و مرده ام را به کور سوی امید بازگشت تو نوید میدهم. همراه با پرنده سرما زده پشت پنجره یخ زده ام. امشب همه جا سرد و تاریک است. شاخه خشک درخت به دیوار سنگی تکیه داده و نفس نفس می زند. سگ دوره گرد به خیابان آمده است. سرمای عزلت در جانم رخنه دوانده است.



نیا

اصلا نیا، آنقدر دور بمان تا من هم نباشم. نباشم تا ببینم دل تو، تویی که عزیز می خواندمت کمی به رحم می آید یا همچون هوای خانه سنگی تان تو نیز سرد و بی روحی.



سر در گریبانم، غم غربت دارم، دل شکسته دارم. برای فروش گذاشته ام. خریداری ندارد. حس ندارم، سر به زیرم، گوشه گیرم، زانوی غم بغل کرده ام. چشم به راه دوخته ام، به کوچه، به جاده، به آسمان. تا تو بیایی.



نمی آیی

نمی آیی و دل سرد مرا سنگ می کنی. نمی آیی و من خراب بی خود را در خرابات تنها می گذاری. نمی آیی و روح خسته ام را به دست باد می سپاری. باشد. باشد. باشد اما پشیمان نشوی از این همه بی مهری و بی وفایی. پشیمان نشوی از این همه دوری و بی جوابی. پشیمان نشوی از تنها گذاشتن من تنهای روزگار.



تو اگر نیایی او می آید. تو اگر نباشی او هست. تو اگر نخواهی او می خواهد. تو اگر پشت کنی او روی از من بر نمیگرداند. تو اگر زمان برایت مهم نیست او اما زمان شناس است. وقت شناس است.

آری نیا. نیا، اما، عزرائیل خواهد آمد. او خواهد آمد و من و این پرنده یخ زده پشت پنجره را به همراه این سگ دوره گرد شبانه خواهد برد. نیا. او می آید.


کلمات کلیدی این مطلب :  بیست ، و ، هشت ، - ، نیا ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/5/25 در ساعت : 15:9:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  996


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,101 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,223,308
logo-samandehi