سلام جناب اصغری گرامی غزل بسیار زیبایی بود خصوصی : در مصرع پایانی با توجه به ضمیر " اش" در ردیف "او" حشو است پیشنهاد من این است : از خاك ميهنش دهد او را فراري اش ............. از خاك ميهنش کند آخر فراري اش
|
سلام و درود فراوان
شاعری کشف راههای جدید است و در این شعر نمایان است این نوع حرکت
آمـــــــــــــــــــــــــــــوختم
سپاس
|
سلام واقعا عالی بود آقای اصغری. مردي نشسته با دل ِ رنگ اناري اش
خط مي نوشت تا بدهد به قناري اش
(البته این بیت یکی از آن شاه بیت های بالاست) واقعا زیبا بود.
خوشحال شدم از خوانشش.
|
سلام نیک اندیش
زیبا و گویا
دست مریزاد
|
آماده مي شود كه به دشمن نشان دهد از خاك ميهنش دهد او را فراري اش درود دوست من.. تعامل اندیشه وتغزل ونهایتا خلق کاری باارزش وقابل تقدیر احسنت یاعلی
|
سلام و عرض ادب جناب اصغری گرامی...
زیبا بود...درود برشما...
"آماده مي شود كه به دشمن نشان دهد...
از خاك ميهنش دهد او را فراري اش" جسارتا دربعضی جاها زمان افعالتون تغییبر کرده مثلا در بیت اول زمانیکه میفرمایید"مردی نشسته" در ذهن تداعی میشه که چیزی بنویسد نه اینکه "می نوشت" و این کمی به ویرایش احتیاج داره...خط می نوشت.....
عذرخواهم...موفق باشید وشاعرتر...یاعلی
|
سلام جناب اصغری گرامی
غزلی فاخر ،روان ودل نشین است
در دشت هاي گونه ي او آب گرم بود
حس كرد يك كمي نمك از اشك ِ جاري اش
|