ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من مي پريدم از پي ِ اسب ِ سواري اش


مردي نشسته با دل ِ رنگ اناري اش



خط مي نوشت تا بدهد به قناري اش



او پر كشد به سمت خيابان ِ مادرش



تا كم كند...از آن همه چشم انتظاري اش



در قسمتي كه دختر خود را سروده بود



هي كنترل نشد بكند بي قراري اش



پيموده دشت را همه شب با پلنگ ها



دلتنگ مي شود به تفنگ ِ شكاري اش



مي گفت كاش حضرت قاتم بيا يد و...



من مي پريدم از پي ِ اسب ِ سواري اش



در دشت هاي گونه ي او آب گرم بود



حس كرد يك كمي نمك از اشك ِ جاري اش



 ****



آماده مي شود كه به دشمن نشان دهد...



از خاك ميهنش دهد او را فراري اش



 



مجتبي اصغري فرزقي- مشهد 



وبلاگ : http://mo1351.blogfa.com/ 


کلمات کلیدی این مطلب :  من ، مي ، پريدم ، از ، پي ، ِ ، اسب ، ِ ، سواري ، اش ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/5/1 در ساعت : 9:43:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  1180


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1391/5/1 در ساعت : 23:58:48
سلام جناب اصغری گرامی
غزل بسیار زیبایی بود
خصوصی : در مصرع پایانی با توجه به ضمیر " اش" در ردیف "او" حشو است پیشنهاد من این است :
از خاك ميهنش دهد او را فراري اش ............. از خاك ميهنش کند آخر فراري اش
علی عبداللهی
1391/5/1 در ساعت : 11:35:46
سلام و درود فراوان شاعری کشف راههای جدید است و در این شعر نمایان است این نوع حرکت آمـــــــــــــــــــــــــــــوختم سپاس
مهدیه زرعی ( هدیه)
1391/5/2 در ساعت : 12:32:22
سلام واقعا عالی بود آقای اصغری.
مردي نشسته با دل ِ رنگ اناري اش خط مي نوشت تا بدهد به قناري اش (البته این بیت یکی از آن شاه بیت های بالاست)
واقعا زیبا بود. خوشحال شدم از خوانشش.
دکتر آرزو صفایی
1391/5/1 در ساعت : 11:25:43
سلام نیک اندیش زیبا و گویا دست مریزاد
احمد کردزنگنه
1391/5/2 در ساعت : 2:41:15
آماده مي شود كه به دشمن نشان دهد
از خاك ميهنش دهد او را فراري اش
درود دوست من..
تعامل اندیشه وتغزل ونهایتا خلق کاری باارزش وقابل تقدیر
احسنت
یاعلی
هدیه ارجمند
1391/5/1 در ساعت : 15:58:41
سلام و عرض ادب جناب اصغری گرامی... زیبا بود...درود برشما... "آماده مي شود كه به دشمن نشان دهد...
از خاك ميهنش دهد او را فراري اش"
جسارتا دربعضی جاها زمان افعالتون تغییبر کرده مثلا در بیت اول زمانیکه میفرمایید"مردی نشسته" در ذهن تداعی میشه که چیزی بنویسد نه اینکه "می نوشت" و این کمی به ویرایش احتیاج داره...خط می نوشت..... عذرخواهم...موفق باشید وشاعرتر...یاعلی
علی میرزائی
1391/5/2 در ساعت : 12:35:5
سلام جناب اصغری گرامی غزلی فاخر ،روان ودل نشین است در دشت هاي گونه ي او آب گرم بود
حس كرد يك كمي نمك از اشك ِ جاري اش
بازدید امروز : 51,623 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,215,934
logo-samandehi