فریاد شدم ولی دهانم بسته
در پای توام ولی زبانم بسته
تیری است غمت که پای گلدسته تو
دیری است کمر به قبض جانم بسته
بازار محبتت به راه است دریغ
بیچاره ترین منم، دکانم بسته
پرواز کبوتران بامت زیباست
این بال و پرم چرا ، ندانم بسته
سوزی است نهفته درغروبت مولا
چون دشنه به مغز استخوانم بسته
خورشید غریب سرزمینم، کویت
چشمان زمین به آسمانم بسته
بنگر که نگاه من چو آهوی اسیر
سوی تو به امید ضمانم بسته
بسته است دلم به درد بی مهری دوست
دستی بگشا مگر نمانم بسته
افشین تل لو---زمستان نود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/3 در ساعت : 15:49:35
| تعداد مشاهده این شعر :
781
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.