از مجموعه "پشت این پنجره دلتنگی هاست"ناشر: مهر غزال
در و دیوار ایـــن اوقات ِ تـلـخ ام بـاز تـکــراری
شبیـه ِ گـریـه های ِ کهنه ی جنگ ام خبر داری؟!
تفنـگـی بـر زمین افتاد و مـردی بـی بـرادر شـد
و مردی،...بر زمین افتـاد در ایـن سرزمـین آری
به گرمی مـی فشارم دست ِ ترکش های مجنون را
هـنـوز ام در میـان ِ مستطیل ِ تـنـگ ِ دیـــواری
دوبـاره روی بیت ِ بــی کـلامـی شعر مـی کـارم
بـزن با سر برقصـم زخمـه بـر انـدام ِ گیتـاری
نـه مثل ِ شعـر مـوزونـم...نـه مثل ِ آسمـان آبـی
همیشه بـوی غـم می گیرم از لب های سیگاری
تو را دیدم به روی شانه ی ِ رنگین کـمان رفتی
مـگـر قـولـم نـدادی آسمـان را بـاز بـگـذاری؟!
تـو را هـر شب درون ِ آیـه هـای نـور می جویم
تـو را در خـواب مـی بینم بدوشت آب مـی آری
دلم قرمز ترین باغات ِ سیب ِ ایـن حوالی هاست
بگـو ای امتـداد ِ سبز.......آیـا دوستـم داری؟!!
کلمات کلیدی این مطلب :
غزل ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/27 در ساعت : 21:55:57
| تعداد مشاهده این شعر :
821
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.