كنار سفرة خالي
به لطف ياد تو كز شور عشق سرشاري
ميان كوچه قدم ميزنم به دشواري
هنوز در دل اين كوچه عطر يادت هست
چنانكه در دل من مانده خاطرت جاري
بهار ميشكفد در كنار هر قدمت
اگر دوباره در اين كوچه گام بگذاري
شكوه روز به يك لحظه ميشود خاموش
اگر كه زلف پريشان به باد بسپاري
هنوز مستم از آن شب كه روي زخم دلم
به شوق و شرم نوشتي كه دوستم داري
به قاب عكس تو گفتم: «چقدر غمگيني
مگر ز حال من خستهدل خبر داري؟»
كنار سفرة خالي نشستهام بي تو
فقط بهياد تو كز شور عشق سرشاري!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/23 در ساعت : 13:6:55
| تعداد مشاهده این شعر :
1318
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.