غزل نشان
او نشان از باغ های سبز باران خورده داشت
گر چه باغ دیده ی او حالتی افسرده داشت
در زلال سبز فام وسعت دشت خیال
صد بهار عیش را اکنون به یاد آورده داشت
جلوه ی خورشید در چشمان پر شورش عیان
کوله باری از طراوت گیسوی چین خورده داشت
بوی خاک خیس ساحل در فلق پیچیده بود
مخملی از رنگ آرامش به لوح پرده داشت
از نگاه روشن چشمش بهاران وام دار
پشت چشمان زلالش معبری گسترده داشت
در خلوص تا بنا ک آن پگاه دلپذیر
حسرت رویش نگاه غنچه ی پژمرد ه داشت
انتشار بی قرار اشک ها از دیده ام
عقد ه ی جوشی که در دل عاشق آزرده داشت
سروده ناصر عرفا نیا ن
از مجموعه سر سبز غزل 82
کلمات کلیدی این مطلب :
غزل ،
نشان ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/5 در ساعت : 23:41:58
| تعداد مشاهده این شعر :
1019
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.