نازنین من می روم از شهر بی احساس تو
می روم بی ردّ پا از نقشه و مقیاس تو
می روم جایی که با دشمن مدارا می کنند
تا نبـیـنـم دولتِ ظلـمِ بنی عبـاس تو
آشیان در روی بغض تو نهادن تا به کی
حنـجره بنـد آمده از عقـده و آماس تو
گوشه ی پیـراهـنـم را با نگاه خود نکش
پاره شد هم می روم از کوی حق نشناس تو
چشمه و باران دنیا را کشاندم پای تو
حیف از این باغی که خشکانیده آن را داس تو
هر توافق با تو آغازِ شکستی دیگر است
خسته ام از باخت های آخرِ اجلاس تو
من که رفتم از خودت بهتر مواظب باش...آه
می کُشد آخر مرا این قصۀ حساس تو

اردیبهشت 94
تاریخ ارسال :
1394/3/24 در ساعت : 19:24:29
| تعداد مشاهده این شعر :
511
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.