ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



وقتی که
وقتی که
ابرهای سیه فام معصیت
آسمان لحظه ها را
می پوشانند
دریغ از تابش خورشید عشق
بر صفحه ی دلهای روزگار
تبعیدی قرون می شود عشق
خاموش تر از همیشه می گردد
چراغ رستگاری و بهروزی
و دهان خواهد گشود
چاه ویل سیه بختی
وقتی که دیو گنه
دندان تیز می کند
تقوای پرهیز
 به کنجی می خزد
زمان
جامه ی سیه کاری می پوشد
و آذرم شولای عزلت
بر تن می کند
عزادار می شود عاطفه
و پنجره های محبت
بسته می شوند
دیگر نشانی
از خنکای بهار عبادت نیست
حسرت نصیب می شود روزگار
و کسی به شهر خلوص نیت
و خداگونه شدن
سفر نخواهد کرد
و توشه و زاد راهی
برای سفر ابدیش
مهیا نخواهد کرد
موسای معرفت دربند
و سامری
فریبکاری اش را
جولان می دهد
آه که چه دست تهی و شرمسار
عازم سفر ابدیش می شود انسان
وقتی که ابرهای سیه فام معصیت
آسمان لحظه ها را می پوشانند
دیگر مشام روح
از عطر نیایش
معطر نمی شود
دینار و دلا ر ویورو
خدا می شوند
و میدان
برای مانور
دیو خشم و شهوت
آماده می گردد
و فرعون منیت
حکومت خویش را
بر سرزمین جسم و روح
جشن می گیرد
یوسف پاکدامنی
در چاه حسادت و خشم
گرفتار می شود
  تیغ و خار و علفهای هرز
دامنگیر دشت و صحرا می گردد
و خشکسالی و کویر
به ارمغان می آید
چشمه ورود جان می سپارند
و آدمی بی خبر از خویشتن خویش
هویتش را
به بی هویتی خواهد سپرد
دیگر عشق و رستگاری و آذرم
احساس امنیت نخواهند کرد
دریغ و حسرت و افسوس و آه
کاشکی !!!
 
محمدرضا کوزه گر کالجی
(قنبر ثانی)
  
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/10/22 در ساعت : 13:53:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  610


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 44,968 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,209,279
logo-samandehi