ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به ناله های مظلومیت غزه

هر چند از کنایه و زخم زبان پر است
از بغض های حادثه ای بی امان پر است

فصل سرایتی که به تکثیر میرسد
اینجا زمین از آبله ی آسمان پر است

اینجا سپیده را  تن شب پاره میکند
ظلمت جراحتی ست که در کهکشان پر است

آغوش شیشه ها هوس کودکانه ایست
در خواب سنگ های شبی ناگهان پر است

تو رفته ای و باز نمی گردی ,آه نه
هر  بار چشم های پدر بی گمان پر است

جز این نبوده  فلسفه ی تلخ بودنت
قلب تو و خشاب تفنگ زمان پر است

لالا بخواب شرح بلند است خواب تو
بر لحظه های حادثه بند است خواب تو

سخت است فکر  رفتن بی آمدن ولی..
بر شانه های سرد پدر بی کفن ولی..

این مهر و جانمازی و بغض عروسکت
مِهری که مانده از طپش قلب کوچکت..

آرام باش و در بغل سنگ ها بخواب
از هر چه خون واشک وتلاطم ,رها بخواب

این سیل پا به پای خدا پیش میرود
پا  در رکاب صاعقه تاپیش میرود

مردی از آن ور شب تقدیر می رسد
تا نذر کاسه های پر از شیر می رسد

خواب تو لرزه های گسل های ساعت است 
شاید قرار نیست که تعبیر...می رسد

مضمون شعر های جهان سنگ و غم شده !
یک روز ,زورِ این همه تاثیر می رسد

از این کلاغ قصه ی لا لایی ات   نترس
پایان قصه های به  زنجیر... ,می رسد

حال کویرِ تشنه ی ما خوب میشود 
زیتونِ فصل  آتش و نخجیر می رسد

این رودها به راه کسی ختم میشوند
مردی از آن ور شب تقدیر می رسد

مردی که راه خانه ما را بلد شده ست
یک جمعه از میان همین کوچه رد شده ست
 


موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1393/5/3 در ساعت : 12:51:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  2157


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید خصلتی
1393/5/8 در ساعت : 18:35:48
با سلام بر شاعر محترم.منتقد عزیز وکسانی که این بحث را دنبال میکنند..هر از چند گاهی در بخش نقد شعری به دلایل مختلف چالش برانگیز می شود وگاه شاعر وگاه منتقد پا را از دایره ی انصاف بیرون می گذارند.سرکار خانم فرضی زاده شاعر محترم.همه میدانیم در این سایت اگر دوستی نقدی بر شعری می نویسد کاملا بر اساس علاقه شخصی وافتخاری است.این عزیزان نه از مدیران سایت هستند ونه بابت نوشتن نقد شان یک ریال دریافت می کنند.اگر عزیزی بر شعری نقد می نویسد ووقت خودش را صرف نوشتن میکند باید از او ممنون باشیم.حتی اگر گاهیبه گفته ی شما وجناب سعادت خانی منتقد فقط نیمه یخالی لیوان راببیند. من به عنوان کسی که در طول روز چندین نقد را به واسطه ی وظیفه ام در این ستون می خوانم، به خوبی میدانم که منتقدان محترم تا چه حدی حب وبغض دارند ویا اینکه نیمه ی خالی لیوان را فقط می بینند. بنده گواهی میدهم منتقدین عزیز این سایت اگر چه گاهی ممکن است منفی نگر شده باشند اما در بسیار بسیار مواقعی شاهد هستم که بر قابلیت شعر شاعر به واسطه ی نقد محکم وقابل قبول شان افزوده اند. یکی از همین عزیزان خود خانم فرضی زاده هستند که همیشه زحمت نقد شعر بعضی دوستان را کشیده اند. درست است شعر مثل فرزند شاعر است ولی .شاعر محترم ای کاش قدری رعایت انصاف را میکردند. در بده بستان ها و واکنش هایی که بین شما ومنتقد محترم در مورد این شعر اتفاق افتاد .گاهی سخنان توهین آمیزی دیده می شود که به نظر من ظلم به منتقد بود. ما هیچ کدام مان از دیگری طلب کار نیستیم. همین که منتقدی مدت ها وقتش را برای نوشتن نقدی صرف می کند باید مایه امتنان مان باشد. اگر روزی نقدی بر اساس خواسته مان نباشد یا بهتر بگویم همه اش تعارف تکلف نباشد نباید منتقد را به باد کتک گرفت وقشون کشی کرد!. در نقد ها دیدم جناب سعادت خانی مطلبی نوشته بودند که جز طرف داری از شاعر هیچ نکته ی مرتبط دیگری با شعر نداشت. من از ایشان درخواست میکنم اگر نقدی بر شعر دارند واگر توانایی نقد را دارند نقاط قوت دیده شده را در نقدی بیاورند.. شاعر محترم خوب میدانند که من با ایشان نه آشنایی ونه خصومتی دارم. اگر مطلبی میگویم فقط در راستای رعایت حق طرفین است. به منتقد محترم فرموده اید که «صفحه شعر بنده کلبه ی تفاسیر و سطر های مغرضانه وغیر اصولی شما نیست واجازه هم نمیدهم که باشد» اما همه ما در ثبت نام شرایط سایت را پذیرفته ایم. و نمی توانیم کسی را از نوشتن نقد یا نظر محروم کنیم. اگر دوستی نقدی بر شعری نوشط و به ستون نقد ارسال کرد،سایت این حق را به مدیر این بخش داده که آن نقد را تایید کرده یا نکند. به جای اینهمه بحث وخط ونشان من از دوستان منتقد دیگر میخواهم قسمت های مورد مناقشه در این شعر را تجزیه وتحلیل نمایند ونقد ونظرشان را برای حل ماجرا ارسال کنند. از هر دو عزیز چه شاعر وچه منتقد می خواهم خویشتن دار بوده ومنتظر نقد دیگر عزیزان باشند
عباس خوش عمل کاشانی
1393/5/9 در ساعت : 13:55:8
من بر یک نکته که آن را حقیقتی روشن می دانم پای می فشارم و آن اینکه استاد ایزدی گنابادی(عموصادق خوب و مهرپرورمان)در هر نقدی که بر سروده ای می نویسند جامع الاطرافی عمل می کنند ؛ ذوابعادند و صرفا بر آن شعر خاص مورد نقد نظر ندارند و این خیلی چیزها به من آموخته است.مثلا در نقد بر همین سروده ی خانم فرضی زاده ی عزیز-که انصافا شاعر فحلی هستند و من ازهمه ی شعرهایشان صرفا به عنوان شاعری خواننده ی شعر و نه نقاد و منتقد خوشم می آید و برای ایشان احترامی خاص قائلم-یک جا بر این مصراع از شعر:در گوشه گوشه گوشه ی دیوار عکس توست ،اشکال گرفته اند و من به یاد چیزکی از خود افتادم و حساب کارم را کردم.من گفته ام:بذر هزار حادثه را / در خانه خانه خانه ی ذهنم می کارم....و...
امیدوارم همه ی ما از نقاد و نقدنویس گرفته تا نقدشونده و خواننده ی نقد سعه ی صدر بیشتری داشته باشیم و ضمن رعایت احترام همدیگر ، در تلطیف فضای شعرو شاعری و نقد و نقادی بکوشیم. آمین.
صادق ایزدی گنابادی
1393/5/5 در ساعت : 15:35:52
سلام بر شاعر محترم
قبل از این که در خصوص این شعر نکاتی را بنویسم برای چندمین بار خدمت عزیران عرض کنم که نام و عنوان نوشته های حقیر نقد نیست بلکه نوعی توضیح تفسیر و یا برداشت های سلیقه ای است که ممکن است هیچ وجه علمی در حوزه نقد نداشته باشد
برخورد حقیر با هر شعر برخورد یک مخاطب عادی با شعر است
به عنوان مثال :
حقیر همانند یک مخاطب عام در فهم این مصراعها دچار مشکلم (به این فرایند قدما تعقید معنوی می گفتند )
فصل سرایتی که به تکثیر میرسد
شاید قرار نیست که تعبیر...می رسد

و همانند یک مخاطب عادی به دلیل حذف نهاد بدون قرینه در این پاره ها در گیر شعر نمی شوم
هر چند از کنایه و زخم زبان پر است
از بغض های حادثه ای بی امان پر است
هر چند از کنایه و زخم زبان پر است
از بغض های حادثه ای بی امان پر است
در خواب سنگ های شبی ناگهان ..پر است

و همچنین از وفور ترکیب های اضافی که گاها فقط برای پر کردن وزن و کش دار کردن بی مورد بکار رفته است دچار سر سام می گردم :
فکر رفتن بی آمدن
این کلاغ قصه ی لا لایی ات
لرزه های گسل های ساعت
بغض های حادثه ای بی امان
مجموعا در این شعر بالای سی ترکیب اضافی و یا وضفی بکار رفته است که اکثر این ترکیب ها شعر را از دایره عنیت دور می کند و همچنین نوعی تتابع اضافات مخل بر مخاطب تحمیل می کند
همچنین بنده دوست دارم که موقعیت خاص شاعر را در برابر مسئله ای که در شعر مطرح شده است را ببنم که در این شعر نمی بینم
شعر از تصاویر انتزاعی سرشار و آکنده از پر گویی است که محاطب از لابلای این همه تزاحم تصویری متوجه موقعیت و زاویه ی ایستادن شاعر نیست
براهنی در کتاب طلا در مس در خصوص تصویر سازی حرف جالبی می زند که خوب است تمام عزیزان سایت این مورد را اویزه گوش کنند
وی می گوید تصویر سازی باید نتیجه تجربه شخصی شاعر باشد که البته با قدرت زبان و شعر عمومی سازی شود
اگر در شعر بالا یک نمونه از این دست تصویر سازی دیدید من شما جایزه می دهم
و سر انجام حقیر همانند یک مخاطب عادی از گرفتار شدن شاعر در بند قافیه به ویژه در غزل دوم آزرده می شوم
یک بار دیگر شاعر اگر کلمات قافیه نخجیر و تاثیر تعبیر را در ساختار زبانی معنایی و محور جانشینی شعر بررسی کند
خود متوجه خواهد شد که برای رسیدن به این قافیه ها چه انرژی و زور ضربی مصرف شده است
و چه کلماتی روی هم سوار شده و به هم چسبیده اند
حال که بحث قافیه پیش امد خوب است که قافیه سنگ ها و رها و همچنین قافیه ها و خدا را نیز یاد اور شوم علامت جمع به عنوان پایه ی هجای قافیه (شایگان )پذیرفته است اما به دلیل اینکه سنگ و قافیه واژه های پر گششی هستند علامت جمع در این کلمات به شدت بیرون زده و بد اهنگ به نظر می رسد
و اما این شعر گریبانگیر ضعف های زبانی نیز هست :
یک روز ,زورِ این همه تاثیر می رسد
یک در مصراع بالا به جای ی نکره به کار رفته است یعنی شاعر به جای اینکه بگوید روزی گفته است یک روز هیچ دلیلی برای این جابجایی جز تنگنای وزن در شعر موجود نیست استفاده از کار کرد دستوری تاریخی در این شعر بر اشفتگی زبان می افزاید
مضمون شعر های جهان سنگ و غم شده !
حذف است از فعل ماضی نقلی ان هم در پایان ضربه ناجوری به ساختار زبانی شعر وارد کرده است
شاید قرار نیست که تعبیر...می رسد
البته من ازاین مصراع چیزی نفهمیدم اما گمانه زنی حقیر این است تعبیر به خواب مصراع قبل بر گردد یعنی شاعر در مصراع اول از خواب لرزه های گسل ساعت حرف می زند و در مصراع دوم می خواهد بگوید قرا نیست که تعبیر این خوابها فرا برسد که اگر این گمان درست باشد فعل مضارع اخباری بایدبه مضارع التزامی تبدیل شود
از موارد دیگر ضعف زبانی می توان از تکرار سه بار گوشه نام برد تا دو بار ان با طبیعت زبان سازگار است ولی گوشه ی سوم پذیرفتنی نیست ضمن اینکه هم پوشانی از نوع مخل هم در این بیت دیده می شود


صادق ایزدی گنابادی
1393/5/8 در ساعت : 12:49:57
سلام بر شاعر محترم
ای کاش به جای اینکه بنده را متهم به غرض ورزی می فرمودید به اشکالات و نارسایی ها و اشفتگی های متن تولیدشده می پرداختید
چیز حدود نود و نه در صد از عرایض حضرت عالی مربوط به حرف و حدیث های تکراری
ایست که اصولا به بحث اصلی مربوط نمی شود و معمولا از نوع فرا فکنی است
بحث سن و سال حقیر مربوط به ذات طبیعت روزگارست که همه انسانها روزی
به ان دچار می شوند و به رخ کشیدن ان چیزی از اشکالات متن حضرت عالی نمی کاهد
خانم محترم
بنده سپید خوانی و دخالت دادن مخاطب در متن را می دانم و اتفاقا مرز آن را با ناتوانی شاعر در پرداخت یک معنا به خوبی تشخیص می دهم
تعقید هایی که در شعر حضرت عالی اتفاق افتاده است همه به ناتوانی شاعر به پرداخت مضمون و محتوا بر می گردد نه سپید خوانی و چند نقطه
اشکالات شعر با سر پوش گذاشتن به وسیله چند نقطه بر طرف نمی شود و معمولا کسی که اندک اشنایی با شعر داشته باشد آن را خواهد دید ناتوانی در پرداخت با گذاشتن چند نقطه حل نمی شود
در ابیات مورد نظر بنده حضرت عالی آن چنان کنار هم قرار گرفتن کلمات ساختگی به نظر می رسند که اصولا مخاطب اشتیاقی به ورود به شعر پیدا نمی کند
خانم محترم
بنده به شبه جناس (و نه جناس )روز و زور حضرت عالی که ان را هم کاملا ساختگی و بیرون زده از ساختار شعر می دانم ، کاری ندارم بحث حقیر روی واژه یک بود که جناب عالی را به ضرورت وزن به ورطه استفاده ارکائیک از زبان انداخته است
خانم محترم
اینکه شما با جمله و گزاره ای عرایض حقیر را خنده دار بپندارید و تعجب بر انگیز و در اثبات حرف خود به دلیلی هرچند اشتباه اشاره ای نداشته باشید از ان شگرد هایی است برای فرار از منطق که بنده هم کم و بیش از ان مطلعم
بحث اخلاق را پیش کشیده بودید اگر به یک مورد بی اخلاقی در متن حقیر اشاره می فرمودید خوب بود بنده یک بار فقط روی شعر جناب فردوسی به موضوعی خارج از شعر پرداخته بودم که عذر خواهی نیز نمودم ولی در مورد شعر شما از متن شعر خارج نشده ام
از نقد اصولی گفته بودید این را قبول دارم بنده نقد اصولی را بلد نیستم یعنی در این اشفته بازار حقیقتا با تمام تلاش و انرزی سی ساله ای که مصرف کردم به دلیل بی استعدادی نتوانستم نقد اصولی را در یابم اما اینکه برداشت های بنده نباید عمومی شود این از اختیارات من و شما نیست حتما سایت مدیر نقد و ممیز دارد و هز زمانی که صلاح دانستند می توانند
عرایض بنده را حذف کنند و یا دور بریزند
در خصوص شخصی شدن تصویر سازی می توانید طلا در مس جناب براهنی را بخوانید به نظرم کار گشا خواهد بود
تجربه شخصی منظور این نیست که شاعر هر چیزی را خود تجربه کند بلکه تصویر باید مربوط به تجربه شاعرانه او باشد و نه تاریخ ادبیات و نه پناه بردن به تصاویر انتزاعی و اشفته
فرموده اید بنده را نمی شناسید و خصومتی با من ندارید این را هم قبول دارم اصولا شناختن و ناشناختن بنده دردی از متن حضرت عالی دوا نمی کند
نهایت اینکه خانم محترم
بنده اهل ریا کار ی و به به چه چه نیستم شعری را که بد تشخیص دادم باید این احساس نا خوشایندگی را در متن خود بر ملا سازم وگرنه انسانی هستم چاپلوس و
ریا کار
فرموده اید که دفتر شعرتان کلبه ی تفاسیر مغرضانه بنده نیست حقیر مثل حضرت عالی از منزلتی برخوردار نیستم که دوستان تقاضای مطلبی بر شعرشان از بنده داشته باشند بنابرین صورت رندوم و تصادفی به شعر دوستان گاهی می پردازم و اگر می خواهید که بار دیگر تفسیری بر شعر حضرت عالی از بنده نباشد دو راه بیشتر ندارید یا ازگذاشتن شعر در دفترتان بگذرید یا بنده را از سایت حذف بفرمایید حقیر به صورت گاه گاهی
با خود می گویم مثلا به شعر دوم از ردیف سوم صفحه اصلی بپردازم واگر بار دیگر هم قرعه شانس به نام شما افتاد باز هم خواهم نوشت و هرگز از اتهام زنی شما و
امثال شما ترس و واهمه ای ندارم
و اصولا هم ادم نتیجه گرایی نیستم از روی علاقه و یا تفنن و یا اینکه به گفته ی شماچیزی نوشته باشم نکاتی را قلمی می سازم و نتیجه هر گز برایم ارزشی ندارد و اما
امان از ریاکاری کسانی که در کامنت های خصوصی فردی را استاد و چه و چه خطاب می کنند و حالا بر خوشایند یک بنده ی خدا همو را توهین کننده به شعور مخاطب و غیر حرفه ای می دانند
شبنم فرضی زاده
1393/5/8 در ساعت : 14:14:51
درود دوباره

گاهی از آخر متن میشود به اول متن یاگاهی کل متن وصحبت رسید
واین هم نوعی رسیدن است
آخر صحبت هایتان اعتراف کرده اید که از روی تفنن قسمت نقد سایت , شعر مخاطبین, وقت خوانندگان ودرنهایت شعور جمعی را گهگاهی به قلمتان اختصاص میدهید واشغال می کنیدونتیجه وپسامد هم برایتان مهم نیست وارزشی هم ندارد
فکر میکنم کل نتیجه و حرف را خودتان فرموده اید

پس بنده ترجیح میدهم دیگر سکوت کنم.
درپناه حق
یانور علی نور
صادق ایزدی گنابادی
1393/5/8 در ساعت : 22:33:21

سلام بر جناب سعاد تخانی
ای کاش به جای رجز خوانی ، هل من مبارز طلبیدن ، تحریک و جو سازی علیه بنده حضرت عالی به چند مصراع خوب شعر فوق اشاره فرموده ما را مستفیض می فرمودید
و یا به نکاتی که در خصوص شعر مطرح کرد ه ام می پرداختید
مثلا اینکه کش دادن ترکیب لرزه های گسل های ساعت را توجیه می فرمودید و می گفتید که چرا شاعر مضاف و مضاف الیه را جمع بسته است توجیه شاعرانه وی برای این ضعف آشکار زبان چیست
و یا در خصوص تکرار گوشه ی گوشه و... در شعر از نظر حرفه ای که ادعایش را فرموده اید قلم می زدید
تکرار از دو جهت دارای اهمیت است (کمک به تصویر سازی و یا تاکید )
جایی احمد شاملو می گوید
ای کاش می توانستم خون رگان خود را من
قطره
قطره
قطره
بگریم تا باورم کنند
این تکرار به تصویر ریزش خون به شکل تدریجی کمک می کند و شاهکار ی است در خور اهمیت
اما شاعر در این شعر فرموده اند
در گوشه گوشه گوشه دیوار عکس توست
این تکرار گوشه چه موقعیت تصویری بر شعر می افزاید جز اینکه می رسیم به اینکه تمام سطح دیوار عکس توست منطق تصویری تکرار چندین باره ی گوشه با دیوار و عکس در گوشه و گوشه های دیوار در چیست
جناب سعادتخانی ای کاش به جای اینکه دیگران را علیه بنده تحریک نمایید
خیلی ساده می گفتید که اجرای شخصی تصویر سازی شاعر در این شعر کجاست رد پای شاعر در میان این همه کلیشه و کلی بافی و گنده گویی کجاست
ای کاش جناب سعادتخانی توضیح می فرمودند که چکونه سر و کله واژه "ور " در این ساختار پیدا شد
ای کاش شایگان اتفاق افتاده در قافیه را توضیح می دادید و تسلیم شاعر در برابر قافیه های زورکی
ای کاش توضیح می دادید که شاعر از کنار هم قرار دادن سنگ و غم به شکل گیری کدام وجه شاعرانه رسیده است
ابا می توان فقط با یک و عطف یک محسوس و غیر محسوس را کنار هم قرار داد و ادعای شاعری نمود
اگر شاعر به این بسنده کرده است که مضمون شعر های جهان سنگ (سلاح مبارزه مردم فلسطین )و غم یعنی انده حاصل از مظلومیت انها شده است که فقط تنها نظم شکل گرفته است و شعر وقتی می توانست شکل بگیرد که واژه بعد از سنگ بتواند به شکل گیری تصویری شاعرانه کمک کند
خدمت جناب خصلتی هم عرض کنم که نگران رعایت انصاف نباشید هرکس که شعر و نظر خود را در معرض دید دیگران قرار می دهد باید پیه همه چیز را به خود بمالد
علوم انسانی خط کش و ترازوی دقیقی ندارد
موضوعی مطرح می شود شما یا با ان مخالفید و یا موافق یکی به نعل یکی به میخ زدن شیوه خوبی نیست
حقیر چند موضوع فهرست وار و روشن (ولو از نظر بعضی ها غلط )در خصوص شعر خانم فرضی زاده مطرح کردم
ایسان به جای روشنگری در خصو ص مسائل مطروحه بنده را به غرض ورزی متهم نموده اند بنده در شهرستان گناباد و ایشان در شهر ی دیگر چه غرض ورزی و دشمنی می تواند از طرف من وجود داشته باشد
و بار دیگر اعلام می کنم که حقیر فقط بر اساس علاقه شخصی و دغدغه های درونی خودم اقدام به نوشتن در مورد شعر دوستان می کنم هیچ قدر و منزلتی نیز برای خودم قائل نیستم انتظار حتی یک تشکر خشک خالی هم از کسی حتی مدیران سایت نداشته و ندارم
خداوند به همه ی ما تحمل دیگری را عطا فرماید نه اینکه اول نوشته ی خودمان از نقد پذیری حرف بزنیم و بلافاصله از فرط عصبانیت دیگران به ...و ... متهم کنیم
شبنم فرضی زاده
1393/5/10 در ساعت : 15:28:13
یاهو
درود
با نهایت ادب درخواستم از شاعران و عزیزانی که پیام عمومی وخصوصی متعدد میگذارند ومصرانه درخواست علنی کردن وتاییدش را از بنده دارند با احترام عرض میکنم لطفا به این مسائل خاتمه دهید.بنده بحثم فقط شعر بود ونوع وشیوه نقد واصولی وعلمی بودن ویانبودن این نقد!همین..
که آنهم ترجیح دادم دیگر کش ندهم وسکوت کنم.دلیلش را هم, هم شما میدانید هم بنده وعرض هم کردم.
لطفا مسائل دیگر را اینجا مطرح نکنید .ازاینکه پیام ها را تایید نکردم ونمیکنم عذر خواهی میکنم.اینجا یک محیط ادبی است نه سیاسی .اگر شکایتی گله ای حرفی راجب ایشان یا هر فرد دیگری دارید لطفا به مدیریت سایت اطلاع دهید.اصلا نمی پسندم که صفحه من گزارش گر بعضی حر فها (وبه اصطلاح محلی برای از آب گل آلود ماهی گرفتن )باشد..
بااحترام
دست همه اساتید بزرگوار را میبوسم.
یانورعلی نور
سید علی اصغر موسوی
1393/5/10 در ساعت : 22:0:39
سلام

خویشتن داری شما قابل ستایش است،
آفرین
علی سعادتخانی
1393/5/8 در ساعت : 16:16:47
سلام

بنده در این چند سالی که در حوزه شعر بعنوان مخاطب حرفه ای قلم می زنم و می خوانم و می نویسم و در این مدتی که در این سایت وزین حضور دارم اکثر کارهای دوستان را خوانده و به موازات آن نقد ها را نیز با دقت و وسواس بیشتری پیگیری کرده ام و اینگونه تاختن ها را بر هیچ شعری نمی پسندم و اعتقاد دارم جناب گنابادی گرامی (البته با تفاسیری که از ایشان بر شعرها خوانده ام ) همیشه نیمه خالی لیوان را خواسته یا ناخواسته دیده اند و این ندیدن نیمه های دیگر لیوان شاید از خلق و خوی منفی دیدن ایشان باشد که هیچ وقت نمی توانند نکته های مثبت شعری را ببینند /حقیر در این نکته مانده ام که حداقل این شعر مورد بحث یک مصراع قابل قبول از نظر جناب گنا بادی نداشتند که در این چند صفحه تفاسیر خود بدان اشاره ای نکرده اند؟!
به این چند نکته بسنده می کنم و در پایان مباحث این شعر انشالله با فراغت بال و اندیشه بیشتر ادامه این سخنان را دنبال خواهم کرد.

نکته مهمتر اینکه امیدوارم دوستان و اساتید معززی که مهر تائیدشان پای این شعر حک شده در راستای احقاق حق قانونی مهر انحصاری شان پای این بحث بیایند و از مهر تائیدشان دفاع کنند
علی اصغر اقتداری
1393/5/8 در ساعت : 22:16:44
درود بر همه ی دوستان
من نمی خواهم به طور اصولی وارد بخش نقد وجواب های رد وبدل شده بین شاعر ومنتقد وارد شوم فقط دو موضوع را مطرح می کنم
ابتدا این که حد اقل خودم وقتی برای شعری نقد می نویسم هم به نقطه ضعف ها وهم به نقاط ضعف آن اشاره می کنم که معنی نقد هم چیزی جز همین نیست یعنی جدا کردن سره از ناسره
ودوم این که اگر شاعری به هر دلیل چه موجه وچه غیر موجه از کسی بخواهد که درباره ی شعر من حق نظردادن ونقد کردن نداری باید منتقد محترم قبول کرده ووقت خودرا که خیلی هم عزیز است در این راه هدر ندهد
این همه شعر در پیشخوان سایت گذاشته می شود وهمه هم نمی توانند از نقد مبرا باشند پس شعر دیگری را نقد کنند
علی سعادتخانی
1393/5/9 در ساعت : 12:14:49
سلام مجدد/
حقیر هیچ ادعای نه در خصوص شعر و نه در جایگاه نقد نداشتخ و ندارم (این را عرض کردم و احتمالاً قبلاً نیز عرض کرده ام تا انشالله خیال خصلتی عزیز راحت باشد) که در حوزه نقد حداقل در این سایت جز جناب خصلتی و استاد گنابادی معزز کسی توانایی نقد ودر این حوزه را ندارد/دوستان اگر عنایت فرمایند یکبار دیگر چند سط نوشته شده بنده و جواب جناب خصلتی را مرور کنند قطعاً معنی جانداری را به عینه خواهند فهمید!
و یک نکته به جناب گنابادی عزیز و سایر دوستان منصف که باز یکبار دیگر مرقومه بنده را مطالعه فرماند اگر موارد (رجز خوانی!! ) بنده در این چنر سطر را ریشه یابی و کشف نمایند به فرموده گنابادی محترم حقیر نیز کشف خود در مصارع قابل توجه این شعر خواهم پرداخت/
امیدوارم دوستان و عزیزانی که مسدئولینت صفحه ای را می پذیرند تلاش کتتد توتنایی و قابلیت های اداره آن را نیز یاد بگیرند/
صرف دریافت ریال و.... بابت نقد و تفاسیر به قول جناب گنابادی دلیل بی طرفی نمی تواند باشد، شاید عزیزانی باشند که از ظرفیتهای این سایت زین بخواهند اسمی در میان اسمها داشته باشند و ......
ایکاش دعوت به خویشتنداری را همیشه از خود شروع و با مصداقهای عینی آن را با رعایت کردن توسط خود، ترویج نمائیم
محمد وثوقی
1393/5/9 در ساعت : 15:38:59
بعد از سلام و عرض ادب، همین اول بسم الله یک نکته را عرض کنم: به‌هیچ وجه قصد حکمیت بین این دو بزرگوار را ندارم زیرا این، کار اساتید و پیش‌کسوت‌تان سایت است. منتهی چون نظرم را با توجه به نقد منتقد محترم ( و نه این‌که بخواهم همه‌ی شعر بررسی کنم) نوشته‌ام ممکن است خوانندگان عزیز چنین چیزی را احساس کنند.

هر چند از کنایه و زخم زبان پر است
از بغض های حادثه ای بی امان پر است
نهاد محذوف "غزه" است و در نام‌واره‌ی شعر که به مثابه تابلوی راهنمای آن است مذکور افتاده است؛ حذف به قرینه‌ی لفظی.
اما حذفی ناجور، در این بیت اتفاق افتاده است:
تو رفته ای و باز نمی گردی ,آه نه
هر بار چشم های پدر بی گمان پر است
لابد چشم پدر پر از "اشک" است؟ ولی با این حذف و با این پرداخت، معنی دیگری هم دارد: اگر "چشم پر بودن" را ضد "گرسنه چشم" بودن بگیریم آن‌گاه چنین معنایی هم از بیت مستفاد خواهد شد: بر نگشتی هم بر نگشتی، چشم پدر پر است! و این‌جاست که حذف بخشی از جمله، خدشه‌یی جدی به‌کار وارد کرده است.
درباره‌ی ترکیب " بغض‌های حادثه‌ای بی‌امان" دست‌کم می‌شد صفت را جابه‌جا کرد تا کاری شده باشد: بغض‌های بی‌امان حادثه (به عروض کاری ندارم). اما به لحاظ یک ترفند موسیقیایی جای بحث دارد: ها/حا/ما که تداعی‌گر های‌های گریه است. به‌نظرم میان موسیقی و محتوای این مصرع، هیچ تناسبی نیست: این موسیقی بلند چه ربطی به "بغض" که فقط سکوت است، دارد؟! البته هر شعری را با میکروسکوپ الکترونی نگاه نمی‌کنم؛ شاعرش هم مهم است و شاعری مثل خانم فرضی‌زاده نباید در چنین تله‌یی می‌افتاد.

فصل سرایتی که به تکثیر میرسد
اینجا زمین از آبله ی آسمان پر است
شاید تعقیدی در کار نباشد: آسمان آبله گرفته و مرض‌اش به زمین سرایت کرده و مدام در حال تکثیر است! اگر تصویر بمباران و عواقب‌اش باشد؟ که تصویری بسیار مؤثر و محسوس است.

آغوش شیشه ها هوس کودکانه ایست
در خواب سنگ های شبی ناگهان پر است
ظاهراً "که" بین دو مصرع محذوف است. مفهوم مستفاد از "سنگ/ کودک/ شیشه" تقریباً روشن است: شیشه‌ها سرانجام به دست سنگ‌ها خواهند شکست. این برداشت بنده مبتنی بر ارتباط محور عمودی شعر است. در محور افقی، به تنهایی دو سه جور دیگر هم می‌شود معنا کرد. آن‌چه به این بیت آسیب جدی زده است حضور بی‌گاه "آغوش و هوس" است. آغوش و هوس هم امکان القاء نمادین شب را به‌شدت خنثی کرده‌اند هم کودکانه را تبدیل به صفتِ هوس. اغراقی هم که در "هوس شیشه‌ها به سنگ" نموده شده خصوصاً این‌جا وجهی ندارد و به همین راحتی شعری این‌چنینی را لیریک کرده است، چرا؟!

تو رفته ای و باز نمی گردی ,آه نه
هر بار چشم های پدر بی گمان پر است
درباره‌ی این بیت پیش‌تر نظرم را نوشته‌ام.

سخت است فکر رفتن بی آمدن ولی..
بر شانه های سرد پدر بی کفن ولی..
به نظرم این بیت و بیت بعد و بیت "خواب تو لرزه‌های"...، در قواره‌ی ابیات خوب این شعر نیستند.

مضمون شعر های جهان سنگ و غم شده !
یک روز ,زورِ این همه تاثیر می رسد
با حذف "است" در مصرع اول موافق نیستم؛ البته فقط به علت موسیقیایی. (بنده شاگرد آن اساتیدی هستم که اصولاً به "دستور" زبان در ادبیات و به‌ویژه شعر، وقعی نمی‌نهند. دستورِ زبانِ ادبی، همان علومِ ادبی‌اند منهای "دستور". بارها دیده‌ام که منتقدی می‌گوید: در فلان سطر یا بیت یا مصرع مثلاً "را"ی مفعولی حذف شده است! خب اشکال‌اش چیست؟! هر شعری را که برای کودکان نمی‌گویند که فوری بگوییم این حذف ابهام ایجاد کرد. اصلاً شعر آمده تا زبان نباشد؛ تا ریخت زبان را عوض کند؛ تا نثر نباشد. پس اگر جایی به "دستور" زبان اشاره می‌کنند؛ جایی است که به نظرم زبان، هنوز به شعر نرسیده است). مصرع دوم هم اصولاً پرداخت خوبی ندارد. ضمناً جناس "خط" چه اهمیت یا زیبایی دارد که مصرعی را فدای‌اش بکنند؟!

از این کلاغ قصه ی لا لایی ات نترس
پایان قصه های به زنجیر... ,می رسد
کلاغ قصه‌های ما، سرنوشت‌اش این است که به خانه نرسد؛ این تلمیح وضع‌اش معلوم است و شاعر هم خوب و به جا از آن برای نمادپردازی‌اش استفاده کرده است. اما پایان قصه‌های به زنجیر چگونه است؟ شاید تلمیحی است به چیزی که من نمی‌دانم و اگر تلمیحی در کار نباشد حتماً حذف خوبی اتفاق نیفتاده است. اما درباه‌ی ترکیب "کلاغ قصه‌ی لالایی" حق را به منتقد می‌دهم: از این کلاغ نترس، پایان قصه‌ها... همین عبارتی که نوشتم برای رساندن منظور شاعر بس بود: وقتی "کلاغ" در کنار "پایان قصه" بیاید کار تمام است و نیاز به توضیحات بیشتر نیست.

حال کویرِ تشنه ی ما خوب میشود
زیتونِ فصل آتش و نخجیر می رسد
اول یک نکته‌ی کلی را عرض کنم: هر شاعری که بخواهد از قافیه استفاده کند، در بند قافیه است (آیا اگر به‌جای "نخجیر" کلمه‌ی دیگری بود، شاعر در بند قافیه نبود؟!) اصولاً کلمات برای قافیه ردیف می‌شوند و همین موضوع باعث شده که شعرا دنبال قافیه‌های استفاده نشده یا کمتر استفاده شده بگردند یا از قوالب تلفیقی استفاده کنند بل‌که بتوانند حال و هوای شعر را ـ که خواه‌وناخواه تابع قافیه شده است ـ تغییر بدهند. خصوصاً در اشعار روایی این قوالب تلفیقی هستند که مجال تنفسی به شاعر می‌دهند. این دردی است که شعرا به آن عادت کرده‌اند و درد بودنش را احساس نمی‌کنند مگر در مواردی که کلمه‌ی قافیه نتواند در پیله‌ی اجباری‌یی که خودش می‌تند منحل شود و به قول منتقد محترم بیرون بیفتد.
استفاده از نخجیر را این‌جا درست می‌دانم (و معلوم است که شاعر در بند قافیه بوده است اما عرض می‌کنم از این تنگنا خوب به‌در آمده): شاعر شعرش درباره‌ی زخمی است که سال‌هاست ایجاد شده است و این "نخجیر" توانسته حال و هوای این کهنگی را خوب القا کند.

اما بعد
در مورد بحث‌های پیش‌آمده درباره‌ی این شعر و این نقد: نه نقد را مغرضانه می‌بینم (هر چند به سلیقه‌ی بنده اشکالاتی هم به آن وارد است) و نه این شعر را توسط این نقد، نابوده‌شده می‌پندارم و همچنان علی‌رغم بعضی اشکالات، این شعر را شعر خوبی ارزیابی می‌کنم.
در این سایت، نقدهای قلم‌انداز ـ مثل اشعار قلم‌انداز ـ متأسفانه هم نوشته‌ام هم خوانده‌ام اما نقد مغرضانه؟! با کدام مدرک؟! کفِ غرض‌ورزی و زدن تویِ سرِ مالِ مردم، وارد کردن اشکال و ایراد نابه‌جا و اصرار بر آن است در صورت اثبات شدن خلاف‌اش، و گر نه همیشه امکان اشتباهِ منتقد و شاعر هر دو هست و اشتباه غیر از غرض‌ورزی است. منتقد ایراداتی را وارد کرده و شاعر هم می‌تواند جواب ایرادت را بدهد یا ندهد. جدیت و سرراست و صریح‌بودنِ منتقد ناشی از جدی گرفتن کار نقد است و رنجش شاعر هم ناشی از جدی‌بودن مقوله‌ی شعر است برای ایشان؛ پس هر دو به کارشان معتقدند و این حسن بزرگی است.
این قیل و قال‌ها را باید به فال نیک گرفت هر چند بعضی از دوستان، نقدشدنِ شعر را تنش‌آفرینی بل‌که عین وهنِ مقامِ شاعر تلقی می‌کنند، اما به نظر بنده درست بر عکس، نقدِ شعر، ایجاد فرصتی است برای شنیدن شعر از زبان شاعر (یعنی احتمالاً بهترین مدافع شعر) بی‌شائبه‌ی تعریفِ از شعر توسط خودِ شاعر؛ و این فرصتی است مغتنم که منتقد به شاعر می‌بخشد. شاعری که به نقد از هر نوع‌اش که باشد، پاسخ نمی‌دهد در واقع شعرش را از این فرصتی که ناقد برای‌اش ایجاد کرده محروم می‌کند و به نوعی اشکالات و ایرادت واردشده را تثبیت.
از قضا دُز "نقد ناپذیری" یواشکی در این سایت بالا رفته است و بعضی از دوستان به فنون مختلف ـ که همه اهل فن‌اند ـ با نقد صریح (و نه تعریف و مجامله و مداهنه) چپ افتاده‌اند. همه‌ی ما به نقدشدن رأی می‌دهیم و خود را نقدپذیر می‌نماییم اما نقد که می‌شویم....!
یا علی (ع)
شبنم فرضی زاده
1393/5/7 در ساعت : 11:48:51

باسلام ودرود
نقد همواره از اصول زیر بنای قوت اشعارهست جناب گنابادی.اصلابدون نقد بنده خودم به شخصه که شعر را قبول ندارم.باتوجه به اینکه به عنوان کوچکترین وکمترین فرد در این عرصه سالهاست قلم هم میزنم کم و بیش حداقل معنا واصول اولیه ظاهری نقد برای هر کسی هم پوشیده باشد برای بنده مشهود است . فرق نقد با نسیه را خوب میدانم .
نوشته های شما به دیده ی منت و بزرگواری شما مستدام ومانا جناب گنابادی ..امامسئله بزرگی وسن شما اصلادلیل نمیشود که هر حرف ونظر وسلیقه شخصی تان را بیایید اینجا اعمال کنید .به قول آقای فردوسی دوست و برادر گرامی ام اگر شناختی از روحیات وشخصیت ادبی شاعر داشته باشید بدنیست!
اینکه شما ازاین مصرع چیزی نفهمیدید ودراینجا سردرگمید واین قسمت رادوست داشتیداینگونه شود وامثال اینها دردایره ی اختیاری نقد واصول یک نقد نیست!
دوست داشته هایتان را در اشعار خودتان جستجو کنید وتمامیت بخشید نه دراشعار دیگران.
به قول خودتان"نوشته های حقیر نقد نیست بلکه نوعی توضیح تفسیر و یا برداشت های سلیقه ای است که ممکن است هیچ وجه علمی در حوزه نقد نداشته باشد
اگر این مسئله را قبول دارید واذعان دارید لطفا این توضیح ها وتفسیر ها را این قدرصریح وناعادلانه یا حداقل عمومی بیان نکنید.
نکته هایی که اشاره کردید قبل از اینکه بخواهم جواب بدهم باعث تعجب بنده شد!
چطور میشود شما مسئله سپید خوانی و به زبان ساده (چند تا نقطه )در شعر را تاحال ندیده باشید وندانید چیست؟
از تجربه شخصی شاعر حرف زدید!!اگر بپرسم منظور کدام تجربه است جواب اصولی وعلمی دارید یا مثل این فرمایشات تفاسیر خودتان است؟؟
-یک روز زورِ این همه تاثیر میرسد-
روز دقیقا به خاطر نقش جناسی با زور آمده ودقیقا هم در معنای روزی استفاده میشود
حتی توضیحات بنده نیز خنده دار و اضافه است چرا؟
چون تفسیرات شما تعجب آور و کاملا مغرضانه به نظر میرسد
این امر آنقدر مشهود است که نیاز به توضیح اضافی هم ندارد
حال این غرض چه بوده و چه علتی داشته نمیدانم
!
چون بنده که نه شما رامیشناسم نه دیدم نه اسمتان را شنیدم نه خصومتی خدای نکرده دارم!
جناب گنابادی فکر میکنم اولین بار هست که با لحنی نسبتا تند در این سایت حاضر میشوم این ها راامیدوارم دوستان به حساب گستاخی یا جسارت یا ...نگذارند که مطمئنم با روحیات واخلاق بنده کاملاآشنا هستند .
جناب گنابادی این یک سایت بسیار متین واخلاقی ست.ما هیچ کداممان هم حق نداریم به خاطر اینکه مثلا حرفی زده باشیم ,چند سطری نوشته باشیم,اشعار همدیگر را نشانه بگیریم./به چه قیمت؟/
وبعد مجبور به عذرخواهی شویم.
بااینکه طرفدار پروپاقرص نقد واصول نقد درشعر هستم وبه شدت با نقد شعر موافقم /البته ازنوع اصولی اش
(گاهی آنقدر در نقدهای اشعار دوستان که این نقدها گاها از طرف این بزرگواران خواسته میشود واطاعت امر میکنم وگاها خودم جسارت میکنم, دقت میکنم که شاید در افرینش شعر خودم انقدر دقت نداشته باشم!چرا؟ چون واقعا مسئله مهمی ست
چون این باور و اطمینان رادارم که اگر خدای نکرده نقد غیر اصولی باشد نقد غیر اصولی بنده و تفاسیر وفرمایشات بنده !هرگز نه کسی را ترفیع میدهد از نظر شعری نه کسی را از جایگاه محبوبیت پایین میاورد
نمره کارنامه شعری شاعر را قلم شاعر خود شعر شاعر در نهایت تعیین میکند نه تفاسیر بنده وشما
)
اینجا با مخاطبان حرفه ای هنر وشعر طرف هستیم پس بسیار ساده نمی توان شعور این مخاطبان را خدای نکرده نادیده گرفت وزیر سوال بردو قصد بر به کرسی نشاندن یابیان هر حرف ونظری نمود!
با دیگر دوستان کاری ندارم, اما با کمال احترام باید صراحتا وبدون پرده خدمتتان عرض کنم که صفحه شعر بنده کلبه ی تفاسیر و سطر های مغرضانه شما نیست واجازه هم نمیدهم که باشد
ممنون
یانور علی نور.


نام ارسال کننده :  محب الحسین (ع)     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
از این کلاغ قصه ی لا لایی ات نترس پایان قصه های به زنجیر... ,می رسد سلام و درود بر بانوی شعرهای پرمغز و محکم خدا خیرتان دهد شما به زیباترین شکل دردغزه را به شعر درآوردید خدا خیرتان بدهد القدس لنا الیس صبح بقریب
نام ارسال کننده :  محب الحسین (ع)     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
از این کلاغ قصه ی لا لایی ات نترس پایان قصه های به زنجیر... ,می رسد سلام و درود بر بانوی شعرهای پرمغز و محکم خدا خیرتان دهد شما به زیباترین شکل دردغزه را به شعر درآوردید خدا خیرتان بدهد القدس لنا الیس صبح بقریب
نام ارسال کننده :  شاعر     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
اقای خصلتی با شاعر گفتید نسبتی ندارید درست است وکاملامتین
اما با منتقد چطور؟
اقای گنابادی گفته بودند که باعث امدنشان به این سایت شما هستید
پس معلوم میشود که چراکفه ترازوی حرف هایتان به سمت ایشان هست وشاعر این شعر وماشاعران سایت متهم وبه قول شما قشون!!
نام ارسال کننده :  حسن     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
جناب خصلتی همشهری و یار غار گنابادی است
اینها با هم روزهای چهار شنبه در اداره ارشاد اسلامی جلسه نقد بر گزار می کنند
و نقد های تند و سلیقه ای وغیر اصولی همین جناب گنابادی با عث فراری شدن شاعران زیادی از انجمن ادبی محمد پروین گنابادی شده است
من به جناب قزوه هم ایمیل دادم واینها را عرض کردم .....
نام ارسال کننده :  حسن     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
از نکات دیگری که در مورد ایزدی گنابادی بنده می دانم این است که وی در انتخابات سال 88از عناصر ..........
من فکر کنم ........... البته بعد از انتخابات ازمدیر مسوولی یکی از نشریات استانی بر کنارش کردند و.........
خواهشمند است خواهشمند است این کامنت را علنی فرمایید البته دقیقش را برای اقای قزوه هم نوشتم و
..............




-----------------------------------------------------
فرضی زاده :درخواستم از شاعران و عزیزانی که متعددا پیام عمومی وخصوصی میگذارند ومصرانه درخواست علنی کردن وتاییدش را از بنده دارند اینست با احترام عرض میکنم لطفا به این مسائل خاتمه دهید.بنده بحثم شعر بود ونوع وشیوه نقد واصولی وعلمی بودن ویانبودن نقد!همین..که آنهم ترجیح دادم دیگر کش ندهم وسکوت کنم.دلیلش را هم, هم شما میدانید هم بنده وعرض هم کردم.
لطفا مسائل دیگر وغیرمربوط را اینجا مطرح نکنید .ازاینکه پیام ها را تایید نکردم ونمیکنم عذر خواهی میکنم.اینجا یک محیط ادبی است نه سیاسی .اگر شکایتی گله ای حرفی راجب ایشان یا هر فرد دیگری دارید لطفا به مدیریت سایت یا... اطلاع دهید. بنده اصلا نمی پسندم که صفحه من گزارش گربعضی حر فها وبه اصطلاح(محلِ از آب گل الود ماهی گرفتن) باشد..
بااحترام
یانورعلی نور
نام ارسال کننده :  بهرام مژدهی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بسیار زیبا
علی اصغر اقتداری
1393/5/3 در ساعت : 15:42:24
درود بر شما
به امید آن روز رهایی بخش




.............


درود برشما
مردی خواهد آمد
نزدیک است
غلامرضا محمدی (کویر)
1393/5/3 در ساعت : 17:2:35
حال کویر تشنه ی ما خوب میشود .....
درود









.......


درود بر کویر همیشه سبز

درود
سید فضل الله طباطبایی
1393/5/4 در ساعت : 0:22:30
با سلام
درود بر شما
ممنونم از حضورتان.










..........

سلام ودرود
همچنین
صغری اسلامی اصل
1393/5/5 در ساعت : 20:24:30
سلام شبنم عزیزم
مثل همیشه شعری آتشین سرودی
احسنت بر شعور شاعرانت
با آرزوی روزهای لبریز از آرامش و دوستی











......

درود بانوجان
نگاهت مانا
وسپاس
یاعشق
بهرام مژدهی
1393/5/16 در ساعت : 5:55:41
بسیارزیباو خواندنی










.......
درود برشما
سپاس
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1393/5/7 در ساعت : 10:30:10
سلام خانم فرضی زاده بزرگوار
طاعات وعباداتتون مقبول حضرت احدیت

درودوصددرود
بسیارزیبا وفاخرسروده اید .
سربلندباشید









.....

سلام ودرود برادر بزرگوار

وسپاس ها
یانور علی نور
علی اصغر اقتداری
1393/5/3 در ساعت : 15:42:25
درود بر شما
به امید آن روز رهایی بخش
علی سعادتخانی
1393/5/8 در ساعت : 16:16:44
سلام

بنده در این چند سالی که در حوزه شعر بعنوان مخاطب حرفه ای قلم می زنم و می خوانم و می نویسم و در این مدتی که در این سایت وزین حضور دارم اکثر کارهای دوستان را خوانده و به موازات آن نقد ها را نیز با دقت و وسواس بیشتری پیگیری کرده ام و اینگونه تاختن ها را بر هیچ شعری نمی پسندم و اعتقاد دارم جناب گنابادی گرامی (البته با تفاسیری که از ایشان بر شعرها خوانده ام وبدنبال آن شکایت وعاصی بودن عزیزان از نقدهای غیر اصولی وغیر علمی ایشان) همیشه نیمه خالی لیوان را خواسته یا ناخواسته دیده اند و این ندیدن نیمه های دیگر لیوان شاید از خلق و خوی منفی دیدن ایشان باشد که هیچ وقت نمی توانند نکته های مثبت شعری را ببینند /حقیر در این نکته مانده ام که حداقل این شعر مورد بحث یک مصراع قابل قبول از نظر جناب گنا بادی نداشتند که در این چند صفحه تفاسیر خود بدان اشاره ای نکرده اند؟!
اگر اینقدر هاست که شما گفتید پس جناب گنابادی این حضورها واحساس رضایت ها دراین صفحه چیست و برای چیست واین ها که ها هستند؟؟
کدام مقام یا شخص مسئولی به شما اجازه وحق بازی باشعور مخاطب حرفه ای را داده است؟؟
از تفنن حرف زده اید آیا شعرهای ما قاب تفنن شما هستند که هر بلایی دوست داشتید سرش بیاورید وبعد اقرار کنید:( از روی تفنن نوشتم و از کسی هم واهمه وترسی ندارم ونتیجه اش هم اصلابرایم مهم نیست؟)
اینجا میدان زور است؟
چه کسی این حق را به شما داده بفرمایید تا روشن سازی شودکاملا!
به این چند نکته بسنده می کنم و در پایان مباحث این شعر انشالله با فراغت بال و اندیشه بیشتر ادامه این سخنان را دنبال خواهم کرد.

نکته مهمتر اینکه امیدوارم دوستان و اساتید معززی که مهر تائیدشان پای این شعر حک شده در راستای احقاق حق قانونی مهر انحصاری شان پای این بحث بیایند و از مهر تائیدشان دفاع کنند
محمدمهدی عبدالهی
1393/5/3 در ساعت : 15:45:36
مردی که راه خانه ما را بلد شده ست
یک جمعه از میان همین کوچه رد شده ست

سلام و عرض. ادب بزرگوار
درود بر شما
بسيار زيبا و فاخر بود
در پناه امام زمان ماجور باشيد
همواره شاعر بهترين هاي عالم باشيد
طاعاتتان مقبول
ياعلي
علی گیاهی
1393/5/3 در ساعت : 19:6:7


کاش زور این همه تاثیر برسددرجهانی که مضمون غمناک بچه های شهید بی آب ونان !آب ونانِ ترانه سراها و خواننده ها شده !

این مهر و جانمازی و بغض عروسکت ..
مِهری که مانده از طپش قلب کوچکت..
امیر سیاهپوش
1393/5/5 در ساعت : 15:0:4
مردی که راه خانه ما را بلد شده ست
یک جمعه از میان همین کوچه رد شده ست

دست مریزاد بانوی ارجمند و با غیرت











......

درود برشما
وسپاس
درپناه مهربانی ها
غلامرضا محمدی (کویر)
1393/5/14 در ساعت : 23:28:0
درود بر شبنم نه دریا فرضی نه حقیقی.
حمید حمزه نژاد
1393/5/6 در ساعت : 20:15:59
سلام ممنون از قلم رنجه تان
محمدمهدی عبدالهی
1393/5/3 در ساعت : 15:44:10
مردی که راه خانه ما را بلد شده ست
یک جمعه از میان همین کوچه رد شده ست

سلام و عرض. ادب بزرگوار
درود بر شما
بسيار زيبا و فاخر بود
در پناه امام زمان ماجور باشيد
همواره شاعر بهترين هاي عالم باشيد
طاعاتتان مقبول
ياعلي








.......

درود وسپاس
ممنونم
یا نور علی نور
علی گیاهی
1393/5/3 در ساعت : 19:2:44
آرام باش و در بغل سنگ ها بخواب
از هر چه خون واشک وتلاطم ,رها بخواب
///////////////////
جز این نبوده فلسفه ی تلخ بودنت
قلب تو و خشاب تفنگ زمان پر است
////////////////

درود استاد ارجمند
زیبا غزلی بود برای مردم و کودکالن بی گناه غزه اجرتان با نبی اکرم (ص )که ندای یاللمسلمین غزه را درشعر ت فریاد کردی آفرین استاد

مردی که راه خانه ما را بلد شده ست
یک جمعه از میان همین کوچه رد شده ست











.....

درود برادر گرامی
وسپاس از شما
به امید ظهور ناجی
محمد حسین انصاری نژاد
1393/5/5 در ساعت : 0:43:11
باسلام ودرود.
کارشیواو موضع مندی است.
دست مریزاد.












.....

درود برشما
سپاس
درپناه حق باشید
حمید حمزه نژاد
1393/5/6 در ساعت : 20:15:59
سلام ممنون از قلم رنجه تان









....

سلام ودرود برشما
وسپاس
احمد فرنود
1393/5/3 در ساعت : 17:20:51
درود بر قلمتان استاد فرضی زاده درودها...

















.......

درود وسپاس ازشما
شکیبا غفاریان
1393/5/4 در ساعت : 12:6:3
سلام شبنم عزیزم
زیبا سرودی و تاثیرگذار
قلمت هماره نویسا مهربانم







....

سلام بانوجان
ممنون نگاهت
یاحق
علی سعادتخانی
1393/5/6 در ساعت : 10:32:55
سلام/شنیدنش از زبان خودتان لطف دیگری داشت ،و خواندش نیز قند مکرری بود دلچسب بانو
آفرین









.........

سلام ودرود برادر
ممنونم
یاحق
علی گیاهی
1393/5/31 در ساعت : 14:12:30
سلام دوباره خانم فرضی زاده
اولا باید عرض کنم نقدی که توسط ایزدی گنابادی صورت گرفته است کاملا یک نقد غیراصولی است وکاملا مشهوداست نیازی به دلیل تراشی یا توضیح هم نیست.توضیح را چیزی نیاز دارد که لایه ای پنهان یا مخفی داشته باشد /چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است/؟.
ومسئله دوم اینکه تمام پیام ها ونقد هارا خواندم یادم است اقای گنابادی پیش تر ازاین دریکی ازمطالبشان دردفتر شعرشان به این نکته اشاره کرده بودند که رای به اقای موسوی افتخارشان بوده واگر حالا بازهم ازفیلتر عبورکنند به او رای میدهند!
جناب گنابادی ما برای داشتن این وطن برای داشتن نام اسلام کم خون داده ایم؟؟
شما که مو سفید کرده اید بگویید کم خون داده ایم ؟کم کودکان وزنان ومردان تکه تکه شده اند؟
انوقت جواب همه ماها این است ؟افتخار به عنصر فتنه بودن؟؟
درثانی چه کسی این اجازه را داده که همچنین فردی اصلا بیاید شعری از اشعار شاعر برگزیده ونامی آیینی کشورمان( از دیار دارالارشاد ومهد شیعه) ومربی ومروج قران را نقد کند؟
شاعری که با ادب واخلاق و سواد ایشان همه اشنا هستند و همیشه وهمه جا ادبشان زبانزد بوده است.
لطفا مسئولان رسیدگی بفرمایید تا کار به جاها ومسئولین بالاتر نکشد.
شبنم فرضی زاده
1393/5/7 در ساعت : 11:49:49

باسلام ودرود
نقد همواره از اصول زیر بنای قوت اشعارهست جناب گنابادی.اصلابدون نقد بنده خودم به شخصه که شعر را قبول ندارم.باتوجه به اینکه به عنوان کوچکترین وکمترین فرد در این عرصه سالهاست قلم هم میزنم کم و بیش حداقل معنا واصول اولیه ظاهری نقد برای هر کسی هم پوشیده باشد برای بنده مشهود است . فرق نقد با نسیه را خوب میدانم !
نوشته های شما به دیده ی منت و بزرگواری شما مستدام ومانا جناب گنابادی ..امامسئله بزرگی وسن شما اصلادلیل نمیشود که هر حرف ونظر وسلیقه شخصی تان را بیایید اینجا اعمال کنید .به قول آقای فردوسی دوست و برادر گرامی ام اگر شناختی از روحیات وشخصیت ادبی شاعر داشته باشید بدنیست!
اینکه شما ازاین مصرع چیزی نفهمیدید ودراینجا سردرگمید واین قسمت رادوست داشتیداینگونه شود وامثال اینها دردایره ی اختیاری نقد واصول یک نقد نیست!
دوست داشته هایتان را در اشعار خودتان جستجو کنید وتمامیت بخشید نه دراشعار دیگران.
به قول خودتان"نوشته های حقیر نقد نیست بلکه نوعی توضیح تفسیر و یا برداشت های سلیقه ای است که ممکن است هیچ وجه علمی در حوزه نقد نداشته باشد"
اگر این مسئله را قبول دارید واذعان دارید لطفا این توضیحات وتفاسیر را این قدرصریح وناعادلانه یا حداقل عمومی بیان نکنید.
نکته هایی که اشاره کردید قبل از اینکه بخواهم جواب بدهم باعث تعجب بنده شد!
چطور میشود شما مسئله سپید خوانی و به زبان ساده (چند تا نقطه )در شعر را تاحال ندیده باشید وندانید چیست؟
مسئله کش دادن وپر کردن وزن رو اشاره کردید !من این امر را بیشتر ازشعر خودم در نقد!!!شما میبینم .
به نظر میرسد فرمایشات برای پرکردن وزن نقد آمده باشد!!!
از تجربه شخصی شاعر حرف زدید!!اگر بپرسم منظور کدام تجربه است وچه چیزی ست جواب اصولی وعلمی دارید یا مثل این فرمایشات تفاسیر خودتان است؟؟
-یک روز زورِ این همه تاثیر میرسد-
روز دقیقا به خاطر نقش جناسی با زور آمده ودقیقا هم در معنای روزی استفاده میشود
حتی توضیحات بنده نیز خنده دار و اضافه است چرا؟
چون تفسیرات شما تعجب آور و کاملا مغرضانه به نظر میرسد
این امر آنقدر مشهود است که نیاز به توضیح اضافی هم ندارد
حال این غرض چه بوده و چه علتی داشته نمیدانم
!
چون بنده که نه شما رامیشناسم نه دیدم نه اسمتان را شنیدم نه خصومتی خدای نکرده دارم!
جناب گنابادی فکر میکنم اولین بار هست که با لحنی نسبتا تند در این سایت حاضر میشوم این ها راامیدوارم دوستان به حساب گستاخی یا جسارت یا ...نگذارند که مطمئنم با روحیات واخلاق بنده کاملاآشنا هستند .
نه بنده نه هیچ شخص دیگر نمی تواند این ادعا را داشته باشد که اثری عاری از ایراد ارائه داده وکمال مطلق را دراثرش گنجانده است. همواره عرض کرده ام این قول بزرگان را که تنها اثر بی نقص قران کریم است ولاغیر.
در جامعه ودورانی که دیوان شاهکار مرد شعر حکیم فردوسی و اشعار نغز حافظ شیرازی که قرن هاست بر سرزبانهاست نقد میشود و حتی برایشان ایراد ذکر میشود چگونه میتوان انتظار داشت که اشعار بنده یا امثال بنده در دایره ی نقد یا اشکال نباشد؟؟
پس حرف , حرف تعصب یا دفاع به هیچ وجه نیست حرف اینست که این یک سایت بسیار متین واخلاقی ست.ما هیچ کداممان حق نداریم به خاطر اینکه مثلا حرفی زده باشیم ,چند سطری نوشته باشیم,یا به هردلیلی اشعار همدیگر را نشانه بگیریم./به چه قیمت؟/
وبعد مجبور به عذرخواهی شویم.
بااینکه طرفدار پروپاقرص نقد واصول نقد درشعر هستم وبه شدت با نقد شعر موافقم /البته ازنوع اصولی اش
(گاهی آنقدر در نقدهای اشعار دوستان که این نقدها گاها از طرف این بزرگواران خواسته میشود واطاعت امر میکنم وگاها خودم جسارت میکنم, دقت میکنم که شاید در افرینش شعر خودم انقدر دقت نداشته باشم!چرا؟ چون واقعا مسئله مهمی ست
چون این باور و اطمینان رادارم که اگر خدای نکرده نقد غیر اصولی باشد نقد غیر اصولی بنده و تفاسیر وفرمایشات بنده !هرگز نه کسی را ترفیع میدهد از نظر شعری نه کسی را از جایگاه محبوبیت پایین میاورد
نمره کارنامه شعری شاعر را قلم شاعر خود شعر شاعر در نهایت تعیین میکند نه تفاسیر بنده وشما
)
اینجا با مخاطبان حرفه ای هنر وشعر طرف هستیم پس بسیار ساده نمی توان شعور این مخاطبان را خدای نکرده نادیده گرفت وزیر سوال بردو قصد بر به کرسی نشاندن یابیان هر حرف ونظری نمود!
با دیگر دوستان کاری ندارم, اما با کمال احترام باید صراحتا وبدون پرده خدمتتان عرض کنم که صفحه شعر بنده کلبه ی تفاسیر و سطر های مغرضانه وغیر اصولی شما نیست واجازه هم نمیدهم که باشد
ممنون
یانور علی نور.


محمد شکری فرد
1393/5/7 در ساعت : 13:8:35
سلام

با تمام این مواردی که شما گفتید موافقم خانم فرضی زاده

سایت شاعران پارسی زبان یکی از مطرح ترین سایت های ادبی کشور است که اکثر اساتید ادبی کشور یا در این سایت صفحه شخصی دارند یا دورا دور پیگیر آثار به ثبت رسیده هستند.

همانطوری که شما هم اشاره کرده اید اینجا با مخاطبان حرفه ای ادبیات سر و کار داریم نباید شعور مخاطبان شعر را زیر سوال برد

سلامت باشید
محمد شکری فرد
1393/5/8 در ساعت : 17:9:46
سلام . . .



هر چند این شعر بنده نیست و شاید مربوط به بنده هم نباشد این مسئله و خانم فرضی زاده معرف خاص و عام جامعه شعری کشور هستند.



اما بیان چند نکته را ضروری می دانم:



یک:پرسش من این است اگر مخاطب اشتیاقی برای ورود به شعر پیدا نمی کند در اینجا پس این مخاطبان وارد شده کی هستند و اینجا چه می کنند؟



دو:جناب گنابادی دقیقا بعد از معذرت خواهی وارد مقوله چه چه و به به شده اید هر چند نه آن شاعر نه کس دیگری به به به نیازی ندارد اینجا.به قول خانم فرضی زاده قلم خودشان قاضی ست اما نگویید اهل ریا و چه چه نیستند- اقای گنابادی عادتشان هست اکثرا شاهد بوده ایم که بعداعتراضات به مظلوم نمایی مبادرت کرده اند و اینکه اگر دوست ندارید بنده را حذف کنید یا ازکلماتی چون حقیرو بیسوادی و..استفاده کرده اند و یا اینکه /اگر راست میگویی ونقدم را قبول نداری بگو کجای شعر زیباست/ و...(شاعربیاید شعرش را تعریف کند؟؟این اصلاکاردرستی است؟؟) که اذهان رو تحریک کنند !



سه:اینکه حرف شما تایید شده نشان واقعیت و حقیقت داشتن آن نیست.سایت اکثر مطالب را برای روشن سازی های نهایی تایید می کند.به قول خانم فرضی زاده همه ماها دراشعارمان ایراد واشکال داریم بحث اصلا دفاع یا از زیر بار دررفتن زیرکانه نیست بحث نوع حمله شما به اشعار وقطعیت گویی شما بدون درنظر گرفتن شعور جمعی و نکات مثبت هر شعر است! و همانگونه که پیش تر هم ثابت شده این اولین مورد نیست(به یک مورد اشاره میکنم ,درقضیه شعر سانتیریوفیوژ اقای رضایی که مدیریت محترم وادیب سایت استاد قزوه در جواب نقد شما براین شعر فرموده بودند:بنده شیوه نقد شمارااصلا قبول ندارم و شما درجواب ایشان خیلی راحت گفتید:اگر حضرت عالی به عنون مدیر سایت این گونه نوشتن را به صلاح نمی دانید می توانید کاربری حقیر را حذف فرمایید)



چهار:شما گفته اید نقدهایتان ازسر تفنن واینکه چیزی نوشته باشم هست!!حال از شما نه بلکه از دوستان سایت و خود سایت سوال دارم،آیا ما وقتمان را صرف این سایت ومخاطبان واشعارآن کرده ایم برای تفنن؟!نقد به قیمت تفنن؟شعر به قیمت تفنن؟جواب همه ماها همین هست؟؟
تفنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



پنج:و اما سطر پایانیتان که احساس می کنم مخاطبش بنده بودم جناب گنابادی بنده همینجا اگر شما را استاد خطاب کردم معذرت می خواهم و حرفم را پس می گیرم.و فکر می کنم این شاعره محترمه بزرگتر از آن باشد که به به به چه چه کسی چون بنده نیازی داشته باشد.



زنده باشید.
بازدید امروز : 9,263 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,524,382
logo-samandehi