ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سال ها بعد،در چنین روزی...

حاصل حدّفاصل شب یلدا و اربعین حسینی....دارالعزّه.....رواق 13 حرم النّور رضا(ع)....زمستان 92

تا که افتاد دانه از دستم
رفت و در زیر دست و پا گم شد
قصّه ام،قصّه ی اناری بود
که بهشت اش نصیب مردم شد
شب یلدا به ما نیامده است....

نبض من را گرفت در دستش
گفت:((احوال شعله ور داری
گود افتاده زیر چشمانت
نکند عشق زیر سر داری))؟
پدرم یک طبیب حاذق بود....

سر من را گرفت بر دامن
گفت:((دُردانه ام چرا تنهاست؟
پدرت هم عجیب عاشق بود
پسرم!صبر کن....خدا با ماست))
مادرم عاشق پرستاری است....

"شعر،از دست دادن عشق است"
به همین چارپاره ها دلخوش
به همین راضی ام که شعری هست
به همین انتظارِ عاشق کش
"دلخوشی های ساده ای دارم"....

تازگی ها که فال می گیرم
نه فقط بد،که پوچ هم دارد!
"فال من را نگیر....می دانم"
بیتِ امّیدوار.....کم دارد
پس غزل های خوبِ حافظ کو؟!

گره ی کورِ عشقِ ممنوعه
بین ما پیله می تند انگار
بودنم با نبودنت گره خورد
زوج و فردیم تا ابد انگار
"دوری و دوستی حکایت ماست"....

به کسی ساده دل نمی بندد
زنِ مغرور،سخت می خندد
مردِ مغرور هم نمی گرید
"باز یک جای کار می لنگد"
ازقضا هر دو سخت مغروریم....

آه نشکن غرور مردی را
که دلش در مقامِ اقرار است
ساعت سه....دوشنبه بعدازظهر
اوّلین بار.....آخرین بار است
"عشق،بی اشتباه ممکن نیست"....

معجزه،رود نیل می خواهد
گیله زن،مردِ گیل می خواهد
گرچه من بی دلیل دل بستم
رفتن امّا دلیل می خواهد
باشد این بار می روم بانو....
.
.
.
رفتن امّا دلیل می خواهد

پانوشت:مصراع های داخل " " متعلّق به یاسر قنبرلوی عزیز است....

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/10/2 در ساعت : 23:36:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  1373


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیاوش پورافشار
1392/10/13 در ساعت : 10:39:13
با سلام
زیاد به دوبیتی پیوسته یا چارپاره علاقه ندارم اما آنقدر احساس و عاطفه را در این شعر گیرا دیدم که باید گفت این قالب هم ارزشهای خاص خود را دارد راستش اگر وسواس نقادی را کنار بگذاریم ایرادی در این شعر نمی بینم شعر انسجامی عالی و طرح شروع و پایانی خوب دارد موتیفهای عشق و سرنوشت خوب به هم گره خورده اند علیرغم اینکه در محور جانشینی خیلی اتفاق نیافتاده است اما درد درون شعر مخاطب را تا آخر سفر می برد یعنی در محور همنشینی مخاطب به خوبی به کنه خیالات شاعر می رود
دست مریزاد
محمد یزدانی جندقی
1392/10/8 در ساعت : 14:38:5
بعد از سلام در این شعرشاهد شکل توسعه یافته ای در قالب چارپاره هستیم که نام صحیح تر آن دوبیتی پیوسته می باشد و منظومه ی افسانه ی نیما دارای چنین امتیاز شکلی است به نظر می رسد شاعر محترم در آفرینش این شعر به افسانه نیما نظر قابل توجهی داشته به همین دلیل این سروده درشکل منظومه ی افسانه خلق شده است اما در بحر عروضی از وزن رایج چارپاره در سال های اخیر پیروی می کند که بهره ور از بحری متفاوت در افسانه نیماست به عبارت بهتر منظومه ی افسانه دارای موسیقی و نیز محتوای متفاوت نسبت به اثار مشهور سال های اخیردر این قالب است
درشب تیره، دیوانه ئی کاو /دل به رنگی گریزان سپرده / دردرّه ي سرد وخلوت نشسته /همچوساقه ي گیاهی فسرده /می کند داستانی غم آور/ پنج سطر پایان پاره ی اول
در میان بس آشفته مانده /قصه ي دانه اش هست ودامی / وزهمه گفته نا گفته مانده /از دلی رفته دارد پیامی /داستان ازخیالی پریشان / پنج سطر پایان پاره ی دو م ... وزن عروضی فاعلاتن فعولن فعولن
شعر پیش رو از شاعر محترم معید داستان نیز دارای چنین شکلی است
تا که افتاد دانه از دستم / رفت و در زیر دست و پا گم شد/ قصّه ام،قصّه ی اناری بود /که بهشت اش نصیب مردم شد/شب یلدا به ما نیامده است....پنج سطر پایان پاره ی اول
نبض من را گرفت در دستش /گفت:((احوال شعله ور داری /گود افتاده زیر چشمانت /نکند عشق زیر سر داری))؟ پدرم یک طبیب حاذق بود... در وزن عروضی .فاعلاتن مفاعلن فع لن که از دیر باز رایج بوده و سعدی شیرازی از جمله مروجین این بحر کوتاه و موثر است :
"روزی افتاد فتنه ای در شام /هر یک از گوشه ای فرا رفتند /پسران وزیر ناقص عقل /به گدایی به روستا رفتند /روستا زادگان دانشمند /به وزیری پادشا رفتند/ "
بر این اساس می توان مدعی شد دوبیتی پیوسته در واقع وامدار قطعه است قالبی که بسیار دور افتاده و غریب است همچنین اگر چارپاره را قالبی نامحدود ذکر کنیم نیز سخنی به گزاف نگفته ایم قالبی که مانند مثنوی فرصت های بسیاری پیش روی شاعر قرار می دهد و دارای آسیب های فراوانی نیز هست که از آن جمله اطاله ی کلام است و در متن حاضر نیز نشانه هایی از این آسیب یافت می شود در قسمتی که از گرفتن فال حافظ صحبت می شودو همینطور قسمت پس از آن :
گره ی کورِ عشقِ ممنوعه /بین ما پیله می تند انگار/بودنم با نبودنت گره خورد /زوج و فردیم تا ابد انگار"دوری و دوستی حکایت ماست"....که از نظر لفظی نیز به قوت سایر اجزائ متن نیست و در اول " ممنوعه " و در سطر سوم " گره " با ادا ی محاوره ی این الفاظ زبان فاخر متن را تحت تاثیرقرار می دهد
و این پاره از شعر که یکی از بهترین قسمت های متن است :
آه نشکن غرور مردی را /که دلش در مقامِ اقرار است /ساعت سه....دوشنبه بعدازظهر /اوّلین بار.....آخرین بار است/ "عشق،بی اشتباه ممکن نیست".... بهانه ای به دست می دهد که در باره ساختار این متن هم تاملی کوتاه داشته باشیم
ساعت پنج " شاعر سعید بیابانکی
ساعت یک : حیات خلوت و گرم / زندگی روی بند آویزان /بوی پیراهن پدر دلتنگ /خسته از هرم یک عرق ریزان //
ساعت دو : حیات سرد و شلوغ / دل میان اتاق در تب و تاب /زندگی قطره قطره آویزان /چشم ها رو به تاق در تب و تاب/
ساعت سه : حیات بر لب بام / زندگی قطره قطره مویه کنان /ساعت چار: چادری تنها /روی بند لباس سرگردان/
بوی کافور بود و خاکستان /ترمه بود و گلاب بود و ترنج /ساعت تلخ حافظ و قرآن /عصر جمعه درست ساعت پنج ../
اگر ساعت پنج معیار داوری ما در انجسام متن باشد بر شعر معید داستان خرده گیری هایی رواست همچنانکه به یکی دو مورد اشاره شد نکته ی دیگر اینکه : پایانبندی از قسمت ششم کلید خورده و این ویژگی مثبت است اما تلمیح قسمت پایانی دور افتاده از سایر اجزاء روایت قرار دارد
از دیگر نقاط مثبت این متن ) صرف نظر از مباحث شکلی ) کارکرد مناسب سطر های اضافی در ایجاد انجسام روایت است که در مجموع موفقیت اثر را تضمین می کند به طور کلی درونمایه دوبیتی پیوسته پرداخت روایت از کل به جز ء یا تمرکز بر جزیی نگری را می طلبد مانند انچه در این روایت نیز گاه در خشان و گاهی در سایه اتفاق افتاده است در پایان از شاعر محترم و مخاطبین ارجمند که در مطالعه ی این نوشته ی قیاسی حوصله به خرج دادند قدر دانی به عمل می آورم
شبنم فرضی زاده
1392/10/7 در ساعت : 11:11:30
یاهو
درودبرشاعر..
هم آوایی یا الیتریشن بعضی از بندها با حفظ موسیقی درونی شعر مخاطب را سعی درکشاندن تا پایان کاردارد. بااصول چهاره پاره شروع میشود.چهارپاره قالبي كُند است يعني شاعر غالباً ناچار است در هر بند، فقط يك مطلب را بيان كند و عملاً سخني را كه مثنوي سرايان در يك بيت تمام مي كنند، كش بدهد و در دو بيت (يك بند) به پايان برساند. چه بسا كه سخن تمام شده و بند تمام نشده و اين جاست كه رعايت اختصار سخت مي شود. فروكش كردن تب چهارپاره سرايي در سالهاي اخير، خالي از علّتي هم نيست.
اینکه شعربااین مبنا آغازمیشود وادامه می یابد وبازبانی که سلیقه مخاطب است دربسیاری از جاها زیبا مینمایاندنقطه ی روشن کاراست ..
بست های درخور تاملی دیدم .هرچند باز هم معتقدم یکی دوموردش جدای از معماری مهندسی نیز میشد بهتربود.
چیزی که امروز باآن مواجهیم وبه قول حمید خصلتی عزیز "انتظار مخاطب"نام میگیرد دربسیاری از این قالب های قدیم چه مثنوی چه غزل چه قصیده چه ..کمتر رعایت میشود و کمتر میبینیم .اما این شعررا تاحدودی موفق میبینیم ازاین چشم انداز
اینکه از آهوها وپلنگ ها وچشم ها وگیسو ها بنویسم به عنوان "شاعرامروز"هنر نکرده ام .هنر را وقتی انجام میدهم که این واژه های کثیر الاستفاده را درقالبی نو وکاملا جدید بگنجانم ومعنایی خلق کن مکه خلق نشده است..
سلیقه و حساسیت ودرنهایت حوصله مخاطب امروز تنگ تر از این حرف هاست که گوشی برای شنیدن تکرار مکررات داشته باشد.
برمیگردیم به این شعر:

تازگی ها که فال می گیرم
نه فقط بد،که پوچ هم دارد!
"فال من را نگیر....می دانم"
بیتِ امّیدوار.....کم دارد
پس غزل های خوبِ حافظ کو؟!

ارتباط معنایی فال و پو چ ,به دنبال آن بیت وشعر را موفق ندیدم .چفت وبست محمکتری میتوانست باگنجایش واستخدام واژه ای دیگر داشته باشد.

درمقابل این بند کاملا درآغوش گرفته کلمات را و معنارا "معنا"بخشیده:
معجزه،رود نیل می خواهد
گیله زن،مردِ گیل می خواهد
گرچه من بی دلیل دل بستم
رفتن امّا دلیل می خواهد
باشد این بار می روم بانو....

شاعراحساسی لطیف وزبانی نرم دارد به اصطلاح با واژه ها بازی میکند, نمیجنگد.شیوه ای که مختص خود اوست و میتوان گاها نقطه ی عطف خوبی حسابش کرد.
بااین احساس قلم را میگذارم:
"عشق،بی اشتباه ممکن نیست"....

با آرزوی موفقیت های بیشتر برای شاعر
رحیم الله ارتگلی
1392/10/7 در ساعت : 22:6:29
درود بر شاعر این شعر زیبا و سپاس از منتقد

بنده ارتباط معنایی قابل توجهی بین مصرع:
معجزه رود نیل می خواهد
و مابقی مصرع ها ندیدم
هرچند خود مصرع از نظر مفهوم نیز جای تأمل دارد؛ معجزه خود معلول است و نیاز به معجزه گر و توان اعجاز دارد.
به نظر حقیر باید مصرعی می آمد که پایه ی جمله و مصرع بعد و در ارتباط با سنخیت (گیله مرد و گیله زن ) باشد.
با نظر خانم فرضی زاده در مورد بند دارای فال و پوچ موافقم...
در پناه حق!
اکرم بهرامچی
1392/10/7 در ساعت : 23:13:34
واقعا عالي بود شاعرانگي ِ تان مستدام قلمتان در جوهري دريايي
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/10/3 در ساعت : 0:49:6
"شعر،از دست دادن عشق است"
به همین چارپاره ها دلخوش
به همین راضی ام که شعری هست
به همین انتظارِ عاشق کش
"دلخوشی های ساده ای دارم"....

موید باشید و رستگار...
محمدرضا بداغی
1392/10/3 در ساعت : 11:20:4
درود بر شما
عالی . چند باره خواندم و لذت بردم .
احسنت
راشین گوهرشاهی
1392/10/3 در ساعت : 15:28:34
رفتن امّا دلیل می خواهد...

درود
وحیدعظیم پور
1392/10/3 در ساعت : 7:30:25
سلام
درود بر شما
صمد ذیفر
1392/10/4 در ساعت : 13:47:55
سلام.
دستمریزاد جناب داستان عزیز .
موفق و موید باشید.

گرچه من بی دلیل دل بستم
رفتن امّا دلیل می خواهد
محمدمهدی عبدالهی
1392/10/2 در ساعت : 23:48:57
سلام و عرض ادب اخوي
سروده زيبايي بود
ماجور باشيد
علی‌رضا حکمتی
1392/10/3 در ساعت : 11:46:10
باسلام
کارزیبایی راخواندم که لذت زیادی داشت.
دستتان دردنکند.
لحظه هایتان سرشارسرودن...
بازدید امروز : 12,278 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,233,485
logo-samandehi