از شاعره ی محترم شعر های خوبی در همین سایت خوانده ایم والبته این شعر هم از همین گونه شعر هاست.شعری با وزنی روان وهماهنگ با محتوا وروایتی بسیار آشنا.گفتگوی دلگویه ی عاشق با معشوق وگله وشکایت از نبودن یار .
شاید یکی از اشکالاتی که بر اینگونه شعرها وارد باشد از همین جا سرچشمه می گیرد.در طول زمان های مختلف شاعرانن بسیاری انرژی اینگونه روایت ها را گرفته اند وبه واسطه ی وجود اشعار بسیار موفقی در این وادی،سلیقه وانتظار مخاطب بالا رفته است.شعر هرچند در سطور اولیه بسیار روان و خالی از هر گونه ناهمگونی است ولی نقطه ی قوت واوج خاصی هم در آن دیده نمی شود وهمین ویژگی است که پاشنه ی آشیل شعر امروز کلاسیک در بسیاری مواقع است.دست نیافتن شاعر به ساختاری بر جسته وزبانی ویژه،شعر را در عین روان بودن از دایره نگاه تیز بین مخاطب خارج می کند.
در این شعر بعد از دوسه بیت ابتدایی به این بیت میرسیم:
مرگ ، هر شب از من درمانده پا پس می کشد
بس که دیدم خواب انفاس مسیحای تو را
شاعر از پا پس کشیدن مرگ گلایه می کند وسعی میکند در مصراع دوم دلیلی برای آن بیاورد.
اما دلیلی که در مصراع دوم آورده می شود چندان هماهنگی با مصراع اول ندارد والبته منطق قابل قبولی هم ندارد. خواب انفاس مسیحایی دیدن یک امر بسیار مثبت وزندگی بخش است. هر چند شاعر قصد داشته بین مرگ وزندگی در دو سطر تقابلی ایجاد کند ولی سوالی که برای مخاطب پیش می آید بی جواب می ماند که:
آیا خواب انفاس مسیحایی دیدن بد است؟ که این پرسش واستفهام انکاری جوابی غیر از تایید ندارد.
در زمین دنبال چشمان تو میگشتم ولی
آسمان ابراز کرد اشک ثریای تو را
در بیت بالا فعل ابراز کردن نتوانسته است مقصود شاعر رابرآورده کند.آیا ابراز کردن غیر از ارائه کردن یا بیان عقیده یا احساسی خاص معنای دیگری را هم در این سطر به ذهن می رساند؟
همچنین است ترکیب کفر غیبت در این بیت:
برده کفر غیبتت از خاطر ایمان من
هر چه معبد هر چه مسجد یا کلیسای تو را
تر کیبی که با استفاده از واژه ی کفر ایجاد میشود معمولا با استفاده از واژه هایی چون گیسو،زلف،لب ومانند اینها قابل ساخته شدن والبته قرار گرفتن آن در برابر ایمان است نه قرار گرفتن آن در برابر مسجد ،کلیسا یادیر.
در بیت زیر هم نا هماهنگی بین "کج کنم" ورد پا ها به وضوح دیده می شود.چون اولا ما میتوانیم جهت قدم هایمان را به سمتی تغییر دهیم نه جهت رد پاها را وآن هم رد پای دیگران.
به نظر میرسد شاعر در این چند بیت پایانی بیشتر در اندیشه ی موسیقی بیرونی بوده است واز ارتباط عرضی ابیات ومحتوای آن غافل شده است.
برای شاعر روزهایی خوب آرزو دارم. یاحق