سحرگه گرد باد آهم از جا برد گردون را / فرو خورد اژدهای طبع شعرم ربع مسکون را / اورده اند که این بیت را لا ادری به نزد مولانا جامی بر خواند و طلب نقد شعر کرد جامی فرمود شما شعر می گویید یا مردم را می ترسانید در این مبحث انچه مهم است واقعی بودن یا ساختگی بودن این روایت نیست مهم این است که نقد شعری ضمنی سینه به سینه نقل شده است که بر بیرون نرفتن از حصار های سنتی تاکید می کند و البته این نقد ممکن است در نظر گاه بسیاری از مخاطبین یکسره صحیح جلوه کند به اعتبار اینکه یک سوی شخصیتی مثل مولانا جامی ایستاده ودر سوی دیگر شاعری لا ادری ...اما حقیقت این است که گاهی شاعر نیز حق دارد در رسیدن به مرزهای تازه تلاش کند نو آوری در جهان ادبیات هرگز مورد سرزنش نبوده و نخواهد بود و تغییر شکل شعر از اولین نشانه های نو آوری است با این حال بهتر است که تغییر شکل ناگهانی نباشد چرا که موجب افزایش ضریب خطا ی متن خواهد شد اما نقد شعر ...
ترکیب های آغازین مانند قافیه های زبان دراز / امگا3 /ذهن چاق / مضمون های لاغرتر و ... هریک از این ها نشانه هایی برای تثبیت زبان این شعر است اما بدون کارکرد کنار هم نشسته اند و تاثیری بر یکدیگر ندارند به عبار ت بهتر فاقد عینیت لازم جهت تاثیر بر مخاطب هستند بنا براین همه ی این نشانه ها می توانند یا دداشت هایی ذهنی برای شاعر باشند که پس از به شعریت رسیدن متن از انها استفاده کند شعری که از این سطر اغاز می شود :
زبانم دراز دراز شد و بر قلمم پيچيد
و حالا امگا 3 را و سپس سایر نشانه ها را با تمهید های بیانی وارد کند تا:
جوهرنگاهم خشکید و پایانبندی :
بايدعصايي بخورم /از جنس عصاي موسي /تا اژدهاي زبانم را ببلعد/ که با رعایت ایجاز و تلمیح مناسب موفق است
با آنکه نقد شعر به جای نقد شاعر سخن به حقی است اما بسیار اتفاق می افتد که نمی توان از کنار نام شاعر نیز به راحتی گذشت صاحب این شعر در غزل اجتماعی با رویکرد انتقادی زبانی کار آمد و به روز دارد و اندکی سهل انگار و از همه مهم تر اینکه سعی می کند خودش باشد و در مجموع شاعری قابل احترام است ... گویی بیشترخصوصیات شاعر در این متن به ظهور رسیده است به سراینده فرهیخته سفارش می کنم درس گفتارهای سایت به قلم وحید ضیایی را جدی تر از پیش مطالعه کند به خصوص درس گفتار چهارم در مبحث صعود هنری نوشته ای است ارزنده و راهبردی برای تمامی اهالی سرزمین شعر / همچنین تجزیه و ترکیب های محتوایی جناب استاد موسوی چراغ فراروی هر پوینده قلمرو شعر و اندیشه است سراینده از شاعران جوان موفق در غزل نیمایی است برای ایشان در متن های آزاد نیز آرزوی موفقیت دارم

درود بانو
بر دل نشست

سلام

شعر خوبی است
اما آوردن یک صفت پشت سرهم چون " دراز دراز" ایراد دارد .
در قسمتی هم که سروده اید" باید عصایی بخورم.." از لحاظ معنی و کنایه ای که در شعر ایجاد می کند بر حسب اینکه عصا قورت دادن یا خوردن کنایه از مغرور بودن و به اصطلاح خود را برای دیگران گرفتن معنا می دهد..لذا فکر می کنم با کلیت شعر هم راستا نیست
والبته استفاده زیاد از فعل ، خاصه فعل "شد" که جز افعال اسنادی (است و بود و شد و گشت و گردید) می باشد چه به صورت جمع "شدند" چه به صورت مفرد" شد....
مانا باشید

ذهن من كه چاق شد

قافيه هالاغر شدند

مضمون ها لاغر شدند

بسیار قشنگ........................

سلام در بخش پایان شعر به عقیده من اگر به جای عصایی بخورم بگوییم باید عصایی بیابم عبارت خوب تر می شود چون عصا خوردنی نیست وجایی قریب به این مضمون نیامده است کلمه حضرت نیز اگر حذف شود شاعرانگی لفظ بیشتر می شود

سلام آقاي عسكريان ممنونم از محبت و حضور خوب شما
اگه دست نوشته هاي منو خونده باشيد ميبينيد كه متاسفانه يكرنگي و ساده گويي زيادي دارم لازمه و بايد واقعا عصا قورت بدم
اما دراز دراز تاكيده و تصوير سازي محكمي كه بيانگر علت خميدگي كمر قلم منه
سپاس از حضور خوب و توجه شما/خيلي ممنون