برای دیدن خورشید چشم کافی نیست
بدون ذبح پسر فرصت طوافی نیست
خلیل هم بشوی تا بت خودت باقیست
از امتحان وفا رخصت معافی نیست
پدر بزن سر فرزند و هیچ وقت نترس
که در لطافت طبع خدا خلافی نیست
.....................................
ببین که فرق پدر تا پدر چه اندازه است
فقط علاقه به فرزند شرط کافی نیست
.....................................
دروغ گفته پدر سادگی نکن سهراب
اگر زمین بخوری فرصت تلافی نیست
به فرض باشد اگر نوشدارویی در راه
برای زخم فریب و ریا که شافی نیست
و تو که دیر پشیمان شدی و غمگینی
دوای درد تو هم بین این قوافی نیست
....................................
برای دیدن سیمرغ از خودت بگذر
مجال بردن بار کج و اضافی نیست
اسیر دانه شدی لاجرم عقب ماندی
تو بسته ای پر خود را نگو که قافی نیست
هزار و یک شب دیگر گذشت و رفت از دست
نخواب صبح شده وقت قصه بافی نیست