ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قوم با مرگ خو‌كرده
همين امشب اي دوست بايد از اين‌جا سفر كرد
به دنبال مردي كه پا در ركاب خطر كرد
 
همان شيرمردي كه هُرم نگاهش زماني
در اين سينه‌هاي كدر، عشق را شعله‌ور كرد
 
به من اين‌چنين گفت در د‌شت‌هاي جدايي
از اين قوم با مرگ خو‌كرده بايد حذر كرد
 
به من گفت برگرد و اين سركشي را رها كن
كه در عشق بايد سبكبار و تنها سفر كرد
 
خيال پريشان او سال‌هاي پياپي
مرا در ديار شما اين‌چنين دربه‌در كرد
 
و من تازه فهميدم اين را كه گردن فرازي
سپيدار را دستة خشك داس و تبر كرد
 
به اشك تو سوگند! مي‌ماندم و مي‌سرودم
اگر مي‌شد اين‌جا شب ديگري را سحر كرد


کلمات کلیدی این مطلب :  خمودی ، مردم ، انفعال ،


   تاریخ ارسال  :   1391/12/12 در ساعت : 18:59:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  1252


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد یزدانی جندقی
1391/12/12 در ساعت : 22:35:25
در میان شاعران نامدار ادبیات کهن تعداد معدودی به استفاده بحور خاص اهتمام ورزدیده اند گاهی بدون انکه هدف اولیه ذهنی در ساخت بحور جدید داشته باشند مانند عارف بلخی در دیوان کبیر غزلیات شمس که از شور و هیجان در خلسه های بی مانندعرفانی بحور خاص پدید اورده است یکی مانند سعدی که گویی هدفش به رخ کشیدن استادی در سخنوری است با بحور بسیار کوتاه که چند بحر کوتاه عروضی مخصوص به خود دارد حداقل در رواج دادن انها و همین باعث شهرت اوست در اینکه استاد سخن و افصح المتکلمین باشد در زبانی سهل و ممتنع /در سال های اخیر استفاده از بحور غیر رایج یک امتیاز مثبت محسوب شده و غزل پیش رو نیز از نمونه در خشان در بحر عروضی غیر رایج است
مفاعیلو فع لن مفاعیلو فع لن فعولن یا مفاعیلو مستفعلاتن مفاعیلو فع لن یافعولن فعولن فعولن فعولن فعولن
همين امشب اي دوست در این ترکیب به دلیل وجود حرف "ت "ساکن که پس از یک هجای کشیده قرار گرفته ناچار به حذف "ت " و حرکت حرف سین ماقبل هستیم تا سکته ایجاد نشود /
حسرت باز ماندن از رفتن در راهی که تنها به رفتن ختم می شود اندوه بزرگی است که به شاعرانگی منتهی می شود شاعرانگی خلاف عادت معمول در بر هم زدن خواب و خیال قومی که ارامشی مرگ مانند دارد از زبان مردی است که هوای گسستن زنجیر علایق از دل و پای شتاب در رکاب رفتن دارد
به من اين‌چنين گفت در د‌شت‌هاي جدايي
از اين قوم با مرگ خو‌كرده بايد حذر كرد
حمید خصلتی
1391/12/14 در ساعت : 8:55:19
با سلام بر شاعر محترم.نکته ای که درمورد این شعرعرض میکنم بی ارتباط به نوشته های ارزشمند جناب یزدانی نیست.در مورد اینکه استفاده از بعضی اوزان در زمان ما نقطه قوت شعربه حساب می آید من هم حرف ایشان را تایید می کنم اما همیشه اینگونه نیست وگاهی استفاده از بحور کمتر استفاده شده شعر را از پسندمخاطب دور می کند.مثلا در همین بحر که شاعر عزیز استفاده کرده است زنجیره ای طولانی از پنج فعولن در هر مصراع باعث شده است تاسطر ها از لحاظ موسیقایی وگاه از لحاظبار احساسی قدری با فقر روبرو بشود واین هم فقط به این دلیل است که به خاطر غریب بودن وزن وهمچنین طولانی بودن هر سطر شاعرگاهی اصل مطلبش قبل از تمام شدن سطر به پایان می رسد واگر واژه ی دیگری در سطر می آید فقط جهت پر کردن وزن است ولی گاه علیرغم اینکه شاعر بر وزن ومحتوا تسلط دارد به خاطر اینکه گوش مخاطب با وزنی کوتاه تر یعنی وجود چهار فعولن در هر مصراع آشناست(که البته ریتمیک تر وموزون تر است)یکی از واژه ها یا گروه واژگانی که به جای یک رکن فعولن نشسته است تقریبا در انتهای مصراع جدا می ماند وبه گونه ای به نظر می رسد که انگار اضافی است مثلا واژه ی «زمانی» در این مصراع:همان شيرمردي كه هُرم نگاهش زماني
یا حتی در این مصراع واژه ی جدایی:
به من اين‌چنين گفت در د‌شت‌هاي جدايي
بی شک این اشکال فقط مربوط به خود وزن است هرچند اگر شاعر در این وزن قدری تجربه بیشتری می داشت قدری بر این مشکل فایق می آمد ولی در این بیت:
به من گفت برگرد و اين سركشي را رها كن
كه در عشق بايد سبكبار و تنها سفر كرد
همانگونه که مشخص است «رها کن»رک پایانی است که باز هم قدری خود را از سطر اول جدا می کند حال در نظر بگیریم که شاعر این قسمت را در مصراع بعد بیاورد:
ه من گفت برگرد و اين سركشي را رها كن
رها كن كه در عشق بايد سبكبار و تنها
کاملا مشخص است که هر دوسطر از لحاظ موسیقیایی ارتقا می یابد.دیگر اینکهبه لحاظ عدم توانایی این وزن باز هم واژه هایی خودش را بر سطر ها تحمیل کرده اند که نه بار عاطفی خاصی میتوانند داشته باشند نه در صور خیال جایی دارند بلکه فقط ارتباط واژه ها را باهم برقرار می کنند یعنی یا حرف ربط یا حرف اضافه ویا چیزی مانند اینها هستند مثلا در همین بیت:
«به» من گفت برگرد« و» اين سركشي را رها كن
«كه» «در» عشق بايد سبكبار« و »تنها سفر كرد
من جدای از این اشکالاتی که بر این بحر خاص وارد است که البته بیشتر این اشکالات را از وزن دانستم نه از شاعر محترم باید به یکی از نقاط قوت شعر اشاره کنم که در عین اینکه قالب غزل برای شاعر محدودیت در ارتباط عمودی ایجاد می کند ولی از بیت اول تا آخر شدیدا با هم در ارتباط تنگاتنگ هستند وبسیار انسجام معنایی در کل شعر دیده می شود البته شاید این ویژگی به مدد نوعی روایت گونگی اتفاق افتاده باشد که در شعر دیده می شود.
نکته دیگری که در این شعر دیده می شود اکثر مصراع های دوم نسبت به مصراع های اول از نظر خیال انگیزی وبرخورداری از آرایه های زیبا ساز وهمچنین مضمون های زیبا برتر هستند.به عنوان مثال:و من تازه فهميدم اين را كه گردن فرازي
سپيدار را دستة خشك داس و تبر كرد
با آرزوی پیروزی وبهروزی برای شاعر محترم.یاحق
سیاوش پورافشار
1391/12/14 در ساعت : 16:52:27
بسمه تعالی
غزل زیبایی است و از نظر وجه درونی قابل قبول است شاید اگر شاعر محترم اندک ویرایشی اعمال فرمایند غزل تمام و کمالی شود مثلا تکرار (( این )) در تمام ابیات اندکی فرصت مانور روی فضا سازی و تصویرسازی را گرفته به هر حال شعری اندیشمند با پیغامی برتر است با آرزوی موفقیت برای شاعر محترم
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/12/14 در ساعت : 7:30:32
سلام بر شما و شعر زیبا ، روان و دلنشینتان ، دست مریزاد و مستدام باشید
شهاب الدین رهنما
1391/12/13 در ساعت : 2:10:40
سلام استاد

غزل نيكويي است
و من مانده ام كه با اين قوم با مرگ خو كرده كه شما مي گوييد، چه بايد كرد؟!
بدرود
علی سعادتخانی
1391/12/12 در ساعت : 23:6:55
غزل زیبا و قرص و محکمی بود/انشالله حضور مستمرتان را پای اشعار دوستان مخصوصاً جوانان بیشتر ببینم
پیمان طالبی
1391/12/13 در ساعت : 10:9:2
به به
دم شما گرم
مشتاق دیداریم شدید
محمد شکری فرد
1391/12/12 در ساعت : 20:51:22
سلام آقای حسن زاده...زیبا بود...

ممنون.
علی‌رضا حکمتی
1391/12/15 در ساعت : 8:12:28
باسلام
زیبابود.
موفق ومویدباشید.
بازدید امروز : 45,633 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,209,944
logo-samandehi