با سلام بر شاعر محترم.نکته ای که درمورد این شعرعرض میکنم بی ارتباط به نوشته های ارزشمند جناب یزدانی نیست.در مورد اینکه استفاده از بعضی اوزان در زمان ما نقطه قوت شعربه حساب می آید من هم حرف ایشان را تایید می کنم اما همیشه اینگونه نیست وگاهی استفاده از بحور کمتر استفاده شده شعر را از پسندمخاطب دور می کند.مثلا در همین بحر که شاعر عزیز استفاده کرده است زنجیره ای طولانی از پنج فعولن در هر مصراع باعث شده است تاسطر ها از لحاظ موسیقایی وگاه از لحاظبار احساسی قدری با فقر روبرو بشود واین هم فقط به این دلیل است که به خاطر غریب بودن وزن وهمچنین طولانی بودن هر سطر شاعرگاهی اصل مطلبش قبل از تمام شدن سطر به پایان می رسد واگر واژه ی دیگری در سطر می آید فقط جهت پر کردن وزن است ولی گاه علیرغم اینکه شاعر بر وزن ومحتوا تسلط دارد به خاطر اینکه گوش مخاطب با وزنی کوتاه تر یعنی وجود چهار فعولن در هر مصراع آشناست(که البته ریتمیک تر وموزون تر است)یکی از واژه ها یا گروه واژگانی که به جای یک رکن فعولن نشسته است تقریبا در انتهای مصراع جدا می ماند وبه گونه ای به نظر می رسد که انگار اضافی است مثلا واژه ی «زمانی» در این مصراع:همان شيرمردي كه هُرم نگاهش زماني
یا حتی در این مصراع واژه ی جدایی:
به من اينچنين گفت در دشتهاي جدايي
بی شک این اشکال فقط مربوط به خود وزن است هرچند اگر شاعر در این وزن قدری تجربه بیشتری می داشت قدری بر این مشکل فایق می آمد ولی در این بیت:
به من گفت برگرد و اين سركشي را رها كن
كه در عشق بايد سبكبار و تنها سفر كرد
همانگونه که مشخص است «رها کن»رک پایانی است که باز هم قدری خود را از سطر اول جدا می کند حال در نظر بگیریم که شاعر این قسمت را در مصراع بعد بیاورد:
ه من گفت برگرد و اين سركشي را رها كن
رها كن كه در عشق بايد سبكبار و تنها
کاملا مشخص است که هر دوسطر از لحاظ موسیقیایی ارتقا می یابد.دیگر اینکهبه لحاظ عدم توانایی این وزن باز هم واژه هایی خودش را بر سطر ها تحمیل کرده اند که نه بار عاطفی خاصی میتوانند داشته باشند نه در صور خیال جایی دارند بلکه فقط ارتباط واژه ها را باهم برقرار می کنند یعنی یا حرف ربط یا حرف اضافه ویا چیزی مانند اینها هستند مثلا در همین بیت:
«به» من گفت برگرد« و» اين سركشي را رها كن
«كه» «در» عشق بايد سبكبار« و »تنها سفر كرد
من جدای از این اشکالاتی که بر این بحر خاص وارد است که البته بیشتر این اشکالات را از وزن دانستم نه از شاعر محترم باید به یکی از نقاط قوت شعر اشاره کنم که در عین اینکه قالب غزل برای شاعر محدودیت در ارتباط عمودی ایجاد می کند ولی از بیت اول تا آخر شدیدا با هم در ارتباط تنگاتنگ هستند وبسیار انسجام معنایی در کل شعر دیده می شود البته شاید این ویژگی به مدد نوعی روایت گونگی اتفاق افتاده باشد که در شعر دیده می شود.
نکته دیگری که در این شعر دیده می شود اکثر مصراع های دوم نسبت به مصراع های اول از نظر خیال انگیزی وبرخورداری از آرایه های زیبا ساز وهمچنین مضمون های زیبا برتر هستند.به عنوان مثال:و من تازه فهميدم اين را كه گردن فرازي
سپيدار را دستة خشك داس و تبر كرد
با آرزوی پیروزی وبهروزی برای شاعر محترم.یاحق