ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل مثنوى......
 
قطار میگذرد از کنار دریاچه
غروب میکند این روزگار دریاچه
عجیب بود, که مهتاب هم نهان شده بود
به پشت ابر, به شب های تار دریاچه
عبور میکند از جاده ی پریشانی
کسی که آمده بود از دیار دریاچه
و اشک اشک, زچشم غریب میبارید
چو ابر ابر زمستان پار دریاچه
سوار اسب شده, سوی نور خواهم رفت
به ملاقات خدا, کوی طور خواهم رفت
به موج موج که بحرست, شور خوام کرد
ز رود نیل چو موسی ,عبور خواهم کرد
برای فصل شکفتن بهار کافی بود
برای خانه رسیدن قطار کافی بود
قسم به کودک بی کفش و نان این میهن
قسم به مردم آوره گان این میهن
به سینه سینه ام عشق ست, عشق پنهانی
به شانه شانه ام امروز, اسب میرانی
نگاه کن که در آغوش باد میمیرم
به یاد زلف خدا نامراد میمیرم
نگاه کن که به دریاچه غرق میگردم
به شب تار تو عمریست, برق میگردم
گناه بود که چشم ترا خدا گفتم
گناه بود كه دریاچه را بلا گفتم
غریب زاده که بودم ,غریب خواهم مرد
به شهر شهر شما, عنقریب خواهم مرد
و عنقریب رسیده هوای توفانی
به سمت سمت شما مایلست, میدانی!
عبدالله ب.خود
کلمات کلیدی این مطلب :  درياچه ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/27 در ساعت : 3:15:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  835


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید علی اصغر موسوی
1391/10/28 در ساعت : 2:53:3
سلام
غربتت مباد !
غریب نه ای تا به غربت اندیشی
وقتی خدا با توست!
یا حق


**************
درود بر شاعر عزيز
علی عبداللهی
1391/10/29 در ساعت : 10:29:28
سلام گرامی
آدینه ی خوبی داشته باشید
سپاس
دکتر آرزو صفایی
1391/10/27 در ساعت : 17:58:8
درود بر شما

درود بر شما شاعر عزيز
بازدید امروز : 26,171 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,541,289
logo-samandehi